۞پایگاه فرهنگی شیعه۞
 
امروز اولویت اصلی کشور،مقابله با جنگ نرم است.امام خامنه ای

اميرمؤمنان علی ابن ابی طالب عليه السلام فرمودند:
...امروز (روز نهم ربيع الاول) روز رفع سختى و دشوارى، روز زدودن اندوه و پريشانى و روز غدير دوم است.
بحارالانوار:ج 95 ،ص 354

یا امیرالمومنین

لعن عمربن خطاب به زبان های زنده دنیا

عربي: لعن الله عمر

انگليسي: God damn Omar

أسپانيايي: Maldita sea Omar

تركي: Kahretsin, "Ömer"

چيني : 該死的,“奧馬爾”

اغريق: Γαμώτο, "Ομάρ"

هندي: हे भगवान, "उमर"

كره: 젠장, "오마르"

ژاپني: いまいましい神、"オマル"

ايطاليايي: Dannazione, "Omar"

اندونزي: Sialan, "Omar"

فارسي: لعنت بر عمر

روسي: Черт побери, "Омаr"

هنگاريا: Az istenit, "Omar

ایام شادی اهل بیت علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیه بر تمام شیعیان مبارک باد

 

حب علی (ع) و بغض عدو راه نجات

شادی روح ابولولوی شیعه و مسلمان  صلوات صلوات

صوتی های زیر برای عیدالزهرا حتما داتلود کنید

عیدالزهرا ابو لولو فدایت

عیدالزهرا وقت سحر      

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 دی 1393برچسب:عیدالزهرا,عمرکشون,خطاب,سنی,شیعه,نهم ربیع الاول,امام زمان,شیعه وسنی, توسط محمدکریمیان

دلایل دوری علی (ع) از خلافت - تحقیق تاریخ اسلام و اندیشه اسلامی

قیمت: 5000 تومان

حیف است در این دروس ساده و به ظاهر کم ارزش تر نمره کامل را نگیریم . با تحویل یک تحقیق ساده می توان نمره این دروس را بشدت بالا برده و در نتیجه معدل را افزایش داد . برای رفاه شما عزیزان تحقیق در مورد دلایل دوری علی (ع) از خلافت  برای این درس با ارزانترین قیمت آماده گردیده است .

 

این مطلب مشتمل بر این مضامین می باشد :

 

عوامل سکوت 25ساله امیر المۆمنین(علیه السلام)

 

پاسخ با استناد به چندین خطبه و نامه در نهج البلاغه

 

خطبه صد و شصت و یک نهج البلاغه

 

دو عامل اصلی سکوت امام

 

بی وفایی مردم

 

پرهیز از اختلاف و دو دستگی بلکه چند دستگی در جامعه نوپای اسلامی

 

خطبه صد و هفتاد و یک

 

منابع

 

فرمت فایل : وورد

تعداد صفحات: 12

خرید        سوال از فروشنده



برچسب‌ها:

سوال :علت و ماجرای قتل عثمان چه بود؟

پاسخ : به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه صحیح ترین گفتار درباره «عثمان» همان است که «طبرى» در تاریخ خود آورده که عبارت آن چنین است: عثمان، حوادث تازه اى در اسلام به وجود آورد که باعث خشم مسلمانان شد، از جمله: سپردن امارت ها به دست بنى امیّه به ویژه فاسقان و سفیهان و افراد بى دین آنها و بخشیدن غنائم به آنان و آزار و ستمهایى که در مورد «عمّاریاسر» و «ابوذر» و «عبدالله بن مسعود» روا داشت و کارهاى دیگرى از این قبیل که در آخر خلافت خویش انجام داد.
«ولید بن عُقبِه» را والى «کوفه» ساخت که گروهى به شراب نوشیدن او گواهى دادند... و نیز «سعید بن عاص» را پس از «ولید» فرماندار «کوفه» ساخت. سیعد اعتقاد داشت که «عراق» باغ «قریش و بنى امیّه» است؛ که «مالک اشتر» در پاسخ وى گفت: «تو گمان مى کنى سرزمین عراق که خداوند آن را به وسیله شمشیر ما مسلمانان فتح نموده، مربوط به تو و اقوام توست!» این معنا به درگیریهایى میان «اشتر» و «طایفه نخع» از یک سو و «رئیس شرطه» از سوى دیگر انجامید و تدریجاً صداى اعتراض مردم بر ضدّ «سعید» و سپس بر ضدّ «عثمان» بلند شد. «عثمان» به جاى این که مردم «کوفه» را از طریق صحیحى آرام کند، دستور تبعید رهبران شورش را به «شام» صادر کرد که عدّه اى از بزرگان «کوفه» از جمله «مالک اشتر» و «صَعْصَعَةِ بْنِ صُوحان» را به شام تبعید نمود.
در سال یازدهم خلافت او، عدّه اى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گرد هم آمدند و ایرادهاى مختلفى را که به عثمان داشتند به وسیله «عامر بن عبد قیس» که مردى عابد و خداشناس بود به او رساندند؛ «عثمان» به جاى این که برخورد منطقى با او کند، پاسخ اهانت آمیزى به او داد.
وضع در «مدینه» نیز بحرانى شد و پایتخت اسلام براى شورش آمادگى پیدا کرد؛ «عثمان» گروهى از یارانش مانند «معاویه» و «سعید بن عاص» را دعوت کرد و با آنها به مشورت نشست، بعضى صلاح در این دیدند که: «عثمان» مردم را به جهاد مشغول کند و بعضى از او خواستند: مخالفان را سرکوب و نابود کند و بعضى: او را دعوت به بذل و بخشش از بیت المال براى فرونشاندن خشم مردم ـ کردند؛ تنها یک نفر حقیقت مطلب را به او گفت که: تو «بنى امیّه» را بر گردن مردم سوارى کرده اى، یا عدالت پیشه کن یا از خلافت کناره گیرى نما!
«عثمان نظریه سرگرمى مردم را به جهاد پذیرفت و دستور داد آنها را براى جهاد مجهز سازند (ولى کار از کار گذشته بود و این تدبیر سودى نداشت).
در سنه 35 هجرى (سال آخر حکومت عثمان) مخالفان او و «بنى امیّه» با یکدیگر مکاتبه کردند و یکدیگر را بر عزل «عثمان» و فرماندارانش تهییج نمودند، سرانجام یک گروه عظیم دو هزار نفرى به سر کردگى «ابو حرب» از «مصر» و گروه دیگرى به همین تعداد به همراهى «زید بن صوحان» و «مالک اشتر» و بعضى دیگر از بزرگان «کوفه» و گروه سوّمى از «بصره» به رهبرى «حرقوص بن زبیر» به عنوان زیارت خانه خدا حرکت کردند و به «مدینه» آمدند و مردم مدینه را از قصد خود (دائر به عزل عثمان و فرماندارانش) با خبر ساختند. چیزى نگذشت که منزل عثمان را محاصره کردند و به او تکلیف کردند که از خلافت کناره گیرى کند، ولى «عثمان» از فرماندارانش به وسیله نامه کمک خواست؛ روز جمعه «عثمان» با مردم نماز خواند و به منبر رفت و به گروهى که از شهرهاى مختلف (مخصوصاً مصر) براى احقاق حقّ نزد او آمده بودند، خطاب کرد و گفت: «همه اهل مدینه مى دانند شما به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) لعن شدید...». در این جا شورش عظیمى در مردم پیدا شد و آن چنان بالا گرفت که «عثمان» از ترس بیهوش شد از منبر به زیر افتاد و او را به خانه بردند.
بعداً «عثمان» به عنوان استمداد به خانه «على(علیه السلام)» آمد و گفت: «تو پسر عمّ من هستى و من بر تو حقّ خویشاوندى دارم و تو نزد مردم قدر و منزلت دارى و همه به سخنت گوش فرا مى دهند، وضع را مشاهده مى کنى، من دوست دارم با آنها سخن بگویى و آنها را از راهى که در پیش گرفته اند منصرف سازى!» امام فرمود: «چگونه آنها را راضى و منصرف کنم؟» عثمان گفت: «به این صورت که من، بعد از این، مطابق صلاح اندیشى تو رفتار مى کنم».
امام(علیه السلام) فرمود: «من بارها در این باره به تو هشدار داده ام، تو هم وعده دادى ولى به وعده ات وفا نکردى».
سرانجام امام(علیه السلام) براى خاموش کردن غائله، به اتّفاق سى نفر از مهاجران و انصار با کسانى که از «مصر» آمده بودند (و از همه در مورد عزل عثمان فّعال تر بودند) سخن گفت. «مصریان» قبول کردند که به «مصر» باز گردند و «عثمان» نیز به مردم اعلام کرد که حاضر است به شکایت آنان رسیدگى کند و از اعمال گذشته خویش توبه نماید، ولى هنگامى که به منزل آمد، دید مروان و گروهى از بنى امیّه در منزلش نشسته اند. «مروان» به او گفت: «سخن بگویم یا ساکت بنشینم»!
همسر عثمان «نائله» با عصبانیّت گفت: «ساکت باش به خدا سوگند شما قاتل عثمان و یتیم کننده اطفال او خواهید بود او به قولى که به مردم داده است باید وفا کند و نباید از آن برگردد».
ولى مروان ساکت ننشست و گفت: «آنچه را در مسجد گفتى به صلاح خلافت تو نبود از آن صرف نظر کن»!
«على»(علیه السلام) خشمگین شده به خانه «عثمان» آمد و به او فرمود: «من راه صحیح را به تو نشان مى دهم ولى مروان تو را منحرف مى سازد از این پس به سراغت نخواهم آمد».
مصرى ها که روانه «مصر» شده بودند بعد از سه روز به مدینه باز گشتند و نامه اى را ارائه دادند که از غلام «عثمان» در بین راه گرفته بودند. در آن نامه «عثمان» به «عبدالله بن صرح» فرماندار «مصر» دستور داده بود: «سران شورش را شلاّق بزند و موهاى سر و صورتشان را بتراشد و در زندان کند» و عدّه دیگرى را دستور داده بود به دار بیاویزد. آنها نزد «على»(علیه السلام) آمدند که در این باره با «عثمان» سخن بگوید. «على»(علیه السلام) جریان را از «عثمان» جویا شد. «عثمان» از نوشتن چنین نامه اى اظهار بى اطلاعى کرد، یکى گفت: «این کار، کار مروان است». «عثمان» گفت: «من اطلاعى ندارم». مصریان گفتند: «آیا مروان این قدر جرأت دارد که غلام عثمان را بر شتر بیت المال سوار کند و مهر مخصوص او را پاى نامه بزند و مأموریت خطرناکى با این اهمیّت به او بدهد و عثمان بى خبر باشد»؟!
عثمان باز گفت: «من از این مطلب خبر ندارم»!
مصریان در پاسخ او گفتند: «از دو حال خارج نیست: اگر راست مى گویى و این کار، کار مروان است باید از خلافت کنار بروى زیرا فردى این چنین ناتوان که دیگران بدون آگاهى او، فرمان قتل و شکنجه مسلمانان را با مهر مخصوصش صادر کنند لیاقت خلافت اسلامى را ندارد و اگر دروغ مى گویى و این کار، کار توست باز هم شایسته خلافت مسلمانان نیستى»!
«عثمان» گفت: «خلافت لباسى است که خداوند به تنم کرده و آن را بیرون نخواهم آورد ولى توبه مى کنم». گفتند: «اگر بار اوّل بود که توبه مى کردى پذیرفته بود، امّا بارها توبه کرده اى و شکسته اى! بنابراین یا از خلافت بر کنار شو، یا تو را به قتل مى رسانیم!» ولى باز آنها عجله نکردند و اوضاع ساعت به ساعت بحرانى تر مى شد. سرانجام «عثمان» از «على»(علیه السلام) درخواست کرد که: «سه روز به او مهلت دهند تا به شکایت مردم رسیدگى کند»، مردم پذیرفتند؛ ولى او در خفا وسایل جنگ را آماده مى کرد (و هدفش از این مهلت خواستن ها، فرا رسیدن نیروهاى کمکى از خارج مدینه بود). بعد از سه روز، حلقه محاصره بر عثمان تنگ تر شد و مردم نگران این بودند که از «شام» و «بصره» کمک براى او برسد، لذا براى تسلیم او آب را از او منع کردند. «عثمان» از على(علیه السلام) در خواست آب کرد و امام به وسیله فرزندانش آب براى او فرستاد؛ در این هنگام مردم به درون خانه عثمان ریختند و نزاع خونینى میان طرفداران او از یک سو و مردم از سوى دیگر روى داد و عده اى از طرفین کشته شدند، باز چند نفر وارد اتاق «عثمان» شده و او را نصیحت کردند امّا اثرى نداشت، سرانجام به او حمله کرده و کارش را یکسره کردند.
آنچه در بالا آمد خلاصه اى از این ماجرا بود که «ابن ابى الحدید» از «تاریخ طبرى» نقل نموده است و ما نیز آن را براى پرهیز از طولانى شدن بار دیگر خلاصه کردیم. (1)
بسیارى از مورّخان روز قتل او را 18 ذى الحجه سال 35 یا 36 هجرى ذکر کرده اند و عجب این که به گفته کامل و مورّخان دیگر، بدن «عثمان» سه روز روى زمین مانده بود و کسى او را دفن نکرد و این نشانه نهایت خشم مردم بر اوست. سرانجام با وساطت «على»(علیه السلام) تصمیم به دفن او گرفته شد، ولى جمعى از مردم مانع از نماز بر او و حتّى مانع از دفن او در «بقیع» شدند. گروهى بر سر راه نشسته بودند و تابوت او را سنگباران نمودند، «على»(علیه السلام) مانع شد، بالاخره بر جنازه او نماز خواندند و در محلى به نام «حشّ کوکب» در بیرون بقیع دفن شد که بعداً در زمان «معاویه» براى رفع اهانت، دستور داد آن محل را جزء «بقیع» قرار دهند. (2)
اینها همه به خوبى نشان مى دهد که مردم تا چه حد از عثمان و حکومتش خشمگین و ناراحت بودند و تفسیر روشنى است بر آنچه امام(علیه السلام) در جمله هاى کوتاه از خطبه (خُطْبه شِقْشِقِیَّه) بیان فرموده است، آنها که تعبیرات امام(علیه السلام) را در این خطبه تند مى پندارند، از ماجراى زندگى «عثمان» و پایان کار او و عکس العمل مسلمانان در برابرش آگاهى کافى ندارند وگرنه تصدیق مى کردند که این تعبیرات در برابر آنچه روى داده است بسیار ملایم است. (3)



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 آذر 1393برچسب:عثمان,علت,قتل,شیعه,سنی,تسنن, توسط محمدکریمیان

پناه بردن به چت

سؤال: من هر وقت با شوهرم مشاجره مي‌کنم به چت پناه مي‌برم و با جنس مخالفم چت مي‌کنم. کلمات عاطفي آنها به من تسکين مي‌دهد. اين ارتباط چتي، جبران کم کاري شوهرم مي‌شود. آيا اين کار براي من اشکالي دارد؟ ناگفته نماند که بعد از آشتي با شوهرم آن مرد بيگانه را کنار مي‌گذارم؟
پاسخ: به طور کلي هر نوع گفتگو با جنس مخالف (چت، ايميل، نامه نگاري و....) اگر با قصد لذت يا ترس افتادن به حرام يا فراهم آمدن زمينة فساد باشد؛ اشکال دارد. کلاً گفتگو کردن( چت کردن، تلفني، حضوري و غيره ) با نامحرم اگر انسان به گناه بيفتد جايز نيست که در اين مواقع که با نامحرم از روي عاطفي صحبت مي‌کنند، يقيناً مفسده دارد.[1]

پی نوشت :
1. نرم افزار احکام روان شناختی، براي مشاهده و يا دانلود نرم افزار يا كتاب احكام روان شناختي رجوع كنيد: سایت گفتگوی دینی



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 30 آبان 1393برچسب:چت,سوال,شرعی,نامه,ایمیل, توسط محمدکریمیان

خوش حكايتى از ديدار امام زمان (عج)   

يكى از شيعيان مدائن با يكى از دوستانش براى انجام مراسم حج، به مكه رفتند، در مكه و منى و عرفات، در همه جا با هم بودند، براى انجام قسمتى از مراسم حج به عرفات رفتند، در آنجا ضمن انجام عبادات خود، جوانى خوش سيما را در حال احرام ديدند كه نشانه هاى مسافر بودن او از چهره اش ديده مى شد، در اين ميان فقيرى آمد و تقاضاى كمك كرد، آنها چيزى به او ندادند، فقير نزد آن جوان رفت و تقاضاى كمك كرد، آن جوان چيزى از زمين برداشت و به آن فقير داد، و آن فقير براى او دعاى بسيار و عميق كرد.
سپس آن جوان از نزد آنها برخاست و ناگهان پنهان شد، آن دو نفر مى گويند، نزد آن فقير رفتيم و گفتيم ، عجبا آن جوان ، چه چيزى به تو داد؟
فقير ريگ طلاى دندانه دار را به ما نشان داد، كه وزن آن قريب بيست مثقال بود.
آنها در يافتند (و احتمال قوى دادند) كه آن جوان حضرت ولى عصر بوده است ، به جستجوى او پرداختند ولى او را نيافتند، از جمعيتى كه آن جوان در ميان آنها بود، سراغ او را گرفتند، آنها گفتند: درباره اين جوان اطلاعى جز اين نداريم كه : از سادات علوى است و هر سال پياده به حرم مى آيد و در مراسم حج شركت مى كند.

الكافي ، باب فى تسميه من راه ،حديث 14، ج 1، ص 332

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 30 آبان 1393برچسب:امام زمان,حج,منی,عرفات,داستان,تشرف,حضرت مهدی,علوی, توسط محمدکریمیان

فضيلت ماه مبارك رمضان

                                                                 

ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شريف‌ترين ماه‌هاي سال است. در اين ماه درهاي آسمان و بهشت گشوده و درهاي جهنم بسته مي‌شود، و عبادت در يكي از شب‌هاي آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در خطبه شعبانيه خود درباره فضيلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «اي بندگان خدا! ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما روي آورده است؛ ماهي كه نزد خداوند بهترين ماه‌ها است؛ روزهايش بهترين روزها، شب‌هايش بهترين شب‌ها و ساعاتش بهترين ساعات است.
بر مهماني خداوند فرا خوانده شديد و از جمله اهل كرامت قرار گرفتيد. در اين ماه، نفس‌هاي شما تسبيح، خواب شما عبادت، عمل‌هايتان مقبول و دعاهايتان مستجاب است.
پس با نيت‌اي درست و دلي پاكيزه،‌ پروردگارتان را بخوانيد تا شما را براي روزه داشتن و تلاوت قرآن توفيق دهد. بدبخت كسي است كه از آمرزش خدا در اين ماه عظيم محروم گردد. با گرسنگي و تشنگي در اين ماه، به ياد گرسنگي و تشنگي قيامت باشيد.»

آن گاه پيامبر اكرم وظيفه روزه‌داران را برشمرد و از صدقه بر فقيران، احترام به سالخوردگان، ترحم به كودكان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهرباني به يتيمان و نيز عبادت و سجده هاي طولاني، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضيلت اطعام در اين ماه سخن گفت.

دعاى پيامبر(ص) هنگام رويت هلال رمضان

صدوق عليه الرحمه در كتاب من لا يحضره الفقيه آورده «و كان رسول الله صلى الله عليه و آله اذا اهل هلال شهر رمضان استقبل القبلة و رفع يديه و قال: «اللهم اهله علينا بالامن و الايمان،و السلامة و الاسلام، و العافية المجللة و الرزق الواسع، و دفع الاسقام، اللهم ارزقنا صيامه و قيامه و تلاوة القرآن فيه، و سلمه لنا، و تسلمه منا و سلمنا فيه‏» (1)

رسول الله(صلى الله عليه و آل) هنگامى كه رويت هلال رمضان مى‏فرمود، رو به قبله مى‏نمود و دستهاى مباركش را بلند مى‏كرد.و مى‏گفت: پروردگارا اين ماه را بر ما نو گردان به امن و امان، و سلامتى و اسلام، و تندرستى شايان تشكر، و روزى فراخ، و بر طرف ساختن دردها و ناملايمات، بار پروردگارا روزى كن ما را روزه و قيام براى عبادت، و تلاوت قرآن در اين ماه، و او را براى ما سالم و تمام گردان، و او را از ما سالم بدار، و ما را در اين ماه سالم و تندرست فرما.

دعاى امام على(عليه السلام) هنگام رؤيت هلال رمضان

امير المؤمنين (عليه السلام) مى‏فرمايد: آنگاه كه ديدى هلال (ماه رمضان) را فلا تبرح، خشم نگير و عصبانى نشو، و «قل اللهم انى اسالك خير هذا الشهر، و فتحه و نوره، و نصره،و بركته، و طهوره، و رزقه، و اسئلك خير ما فيه و خير ما بعده، و اعوذ بك من شر ما فيه و ما بعده، اللهم ادخله علينا بالامن و الايمان، و السلامة و الاسلام، و البركة و التقوى، و التوفيق لما تحب و ترضى‏» (1)

و بگو بار پروردگارا خير و خوبى در اين ماه را از تو مى‏خواهم و همچنين فتح و پيروزى (بر شيطان) و نورانيت، و يارى (بر روزه‏دارى) و بركت و طهارت، و روزى اين ماه را از تو مى‏طلبم، و از تو خير آنچه در اين ماه هست و بعد از ماه مسئلت مى‏نمايم، و به تو پناه مى‏آورم از شر و بدى آنچه در اين ماه مى‏باشد، و آنچه بعد از آن است، بار پروردگارا اين ماه را با امن و امان و ايمان به تو و سلامت نفس و نعمت اسلام، و بركت و تقوى و توفيق يافتن به آنچه تو دوست مى‏دارى و راضى مى‏گردى بر ما وارد گردان (كه همه اوصاف شايسته را در اين ماه داشته باشيم).

دعاى امام سجاد(عليه السلام) هنگام حلول ماه رمضان

بسم الله الرحمن الرحيم

«(1) الحمد لله الذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله لنكون لاحسانه من الشاكرين و ليجزينا على ذلك جزاء المحسنين (2) و الحمد لله الذى حبانا بدينه، و اختصنا بملته، و سبلنا فى سبل احسانه لنسلكها بمنه الى رضوانه حمدا يتقبله منا و يرضى به عنا (3) و الحمد لله الذى جعل من تلك السبل شهره شهر رمضان، شهر الصيام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحيص و شهر القيام الذى انزل فيه القرآن، هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان‏».

سپاس خدائى را سزاست، كه ما را براى سپاسگزارى خود راهنمائى نمود، و از سپاسگزاران قرار داد، تا براى احسان و نيكيش از شكرگزاران باشيم، و ما را بر آن سپاسگزارى پاداش نيكوكاران دهد، و سپاس خدائى را سزاست كه دين خود را به ما عطا نمود، و ما را جزو ملت‏خويش(اسلام) اختصاص داد، و در راههاى احسان و نيكيش رهنمون كرد،تا به وسيله نعمتش در آن راهها رفته و به سوى رضا و خوشنوديش دست‏يابيم، سپاسى كه آن را از ما بپذيرد، و به وسيله آن از ما خوشنود گردد.

سپاس خدائى را كه رمضان را براى ما ماه تزكيه قرار داد

و سپاس خدائى را سزاست كه ماه خود رمضان را، ماه صيام و روزه، و ماه اسلام، و ماه تزكيه، و ماه تصفيه و پاك كردن (از گناهان)، و ماه قيام و ايستادن (براى نماز در شبها يا به پا خاستن در احياى اسلام و جهاد در راه خدا) را يكى از آن راههاى احسان قرار داد، آن چنان ماهى كه قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالى كه براى مردم راهنما (ى از گمراهى) و نشانه‏هاى آشكار رهبرى، و جدا كننده ميان حق و باطل است.

«(4) فابان فضيلته على سائر الشهور بما جعل له من الحرمات الموفورة، و الفضائل المشهورة، فحرم فيه ما احل فى غيره اعظاما، و حجر فيه المطاعم و المشارب اكراما و جعل له وقتا بينا لا يجيز - جل و عز - ان يقدم قبله، و لا يقبل ان يؤخر عنه (5) ثم فضل ليلة واحدة من لياليه على ليالى الف شهر و سماها ليلة القدر تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر سلام، دائم البركة الى طلوع الفجر على من يشاء من عباده بما احكم من قضائه‏».

خداوند ماه صيام را بر ساير ماهها برترى بخشيد

پس برترى آن را بر ماههاى ديگر به سبب حرمتها و گرامى داشتنهاى بسيار و فضائل و برترى‏هاى آشكار كه براى آن قرار داد، هويدا گردانيد، و در آن ماه از جهت‏بزرگ داشت، آنچه را كه در ماههاى ديگر حلال كرده حرام نمود، و خوردنيها و آشاميدنيها را در (روزهاى) آن منع كرد، و براى آن وقت آشكارى (معينى) قرار داد، كه خداى بزرگ و توانا جائز و روا نمى‏داند كه پيش انداخته شود و نمى‏پذيرد كه از آن وقت‏به تاخير افتد. سپس (عبادت و بندگى در) شب (قدر) آن را به (عبادت در) شبهاى هزار ماه برترى داد، و آن را شب قدر ناميد (شبى كه خداى تعالى اجلها و روزيها و هر امرى كه حادث مى‏شود را مقدر مى‏فرمايد) در آن شب (بسيارى از) فرشتگان و روح (كه مخلوقى است‏بزرگتر از فرشته) به فرمان پروردگارشان بر هر كه از بندگانش بخواهد با قضا و قدرى كه محكم و استوار كرده (كه تغيير و تبديلى در آن نيست).

درود فرشتگان بر عابدان شب قدر

براى هر كارى (كه خدا مقدر فرموده) فرود مى‏آيند، آن شب سلام و درود (فرشتگان) است (بر آنانى كه براى نماز به پاى ايستاده يا در حال ركوع و سجودند، يا آنكه شب سلامتى و رهائى از ضرر و زيان شياطين است) كه بركت و خير آن تا آشكار شدن روشنى صبح، دائم و پايدار است.

«(6) اللهم صل على محمد و آله و الهمنا معرفة فضله و اجلال حرمته، و التحفظ مما حظرت فيه، و اعنا على صيامه بكف الجوارح عن معاصيك، و استعمالها فيه بما يرضيك حتى لا نصغى باسماعنا الى لغو، و لا نسرع بابصارنا الى لهو (7) و حتى لا نبسط ايدينا الى محظور، و لا نخطو باقدامنا الى محجور و حتى لا تعى بطوننا الا ما احللت، و لا تنطق السنتنا الا بما مثلت، و لا نتكلف الا ما يدنى من ثوابك، و لا نتعاطى الا الذى يقى من عقابك، ثم خلص ذلك كله من رئاء المرائين، و سمعة المسمعين، لا نشرك فيه احدا دونك، و لا نبتغى فيه مرادا سواك.

خدايا توفيق روزه با ترك معاصى به ما عطا فرما

بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و شناسائى برترى آن را (بر ماههاى ديگر) و بزرگ داشتن حرمت و حقش را (كه قيام و ايستادگى بر آن واجب است) و دورى گزيدن از آنچه را كه منع و حرام كرده‏اى به ما الهام نما، و ما را به روزه داشتن آن به وسيله باز داشتن اندام از گناهان و به كار بردن آنها به آنچه تو را خوشنود مى‏گرداند يارى فرما، تا با گوشهامان سخن بيهوده گوش ندهيم، و با چشمهامان به سوى بازى (كارهائى كه انسان را از مقصود باز دارد)، نشتابيم. و تا دستهامان را به حرام دراز ننمائيم، و با پاهامان به سوى آنچه منع و حرام گشته نرويم. و تا شكمهامان نگاه ندارد و گرد نياورد جز آنچه (خوردنى و آشاميدنى) كه تو حلال و روا گردانيده‏اى. و زبانهامان گويا نشود جز به آنچه (قرآن مجيد و گفتار پيامبر اكرم و ائمه معصومين عليهم السلام) تو خبر داده و بيان فرموده‏اى (اشاره به آداب روزه دارى و پرهيز از گناهان در حال روزه‏دارى است) و رنج نكشيم جز در آنچه (عبادت خدا و خدمت‏به خلق) كه به پاداش تو نزديك گرداند، و به جا نياوريم جز آنچه كه از كيفر تو نگاه دارد.

سپس همه آن كردارها را از ريا، و خودنمائى خود نمايان و از سمعه و شنيدن شنوندگان خالص و پاكيزه گردان كه از آن كسى را با تو شريك نگردانيم، و جز تو در آن مقصود و خواسته‏اى نطلبيم.

«(8) اللهم صل على محمد و آله، وقفنا فيه على مواقيت الصلوات الخمس بحدودها التى حددت و فروضها التى فرضت،و وظائفها التى وظفت، و اوقاتها التى وقتت (9) و انزلنا فيها منزلة المصيبين لمنازلها الحافظين لاركانها المؤدين لها فى اوقاتها على ما سنه عبدك و رسولك صلواتك عليه و آله فى ركوعها و سجودها و جميع فواضلها على اتم الطهور و اسبغه و ابين الخشوع و ابلغه.

بار خدايا توفيق نمازگزاردن كامل به ما مرحمت فرما

بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست،و ما را در آن بر اوقات نمازهاى پنجگانه با حدود و احكامش، كه مقرر نموده‏اى و واجباتش كه واجب كرده‏اى و شروط و اوقاتش كه شرط و تعيين گردانيده‏اى آگاه فرما. و ما را در نماز همچون كسانى قرار ده كه مراتب شايسته آن را دريافته و اركان و جوانب آن را نگهدارندگانند. آن را در اوقات خود به همان طريقى كه بنده و فرستاده تو كه درودهايت‏بر او و بر آل او باد، در ركوع و سجود و همه فضيلتها و درجات رفيعه‏اش قرار داده، با كاملترين طهارت و پاكى، و رساترين خشوع و فروتنى به جا آورنده‏اند.

«(10) و وفقنا فيه لان نصل ارحامنا بالبر و الصلة،و ان نتعاهد جيراننا بالافضال و العطية، و ان نخلص اموالنا من التبعات و ان نطهرها باخراج الزكوات و ان نراجع من هاجرنا، و ان ننصف من ظلمنا و ان نسالم من عادانا حاشا من عودى فيك و لك فانه العدو الذى لا نواليه و الحزب الذى لا نصافيه‏».

خدايا در اين ماه احسان بارحام و جيران و تزكيه اموال توفيقمان ده

و ما را در آن ماه توفيق ده كه با نيكى فراوان و بخشش، به خويشان خود نيكى كنيم و با احسان و عطا از همسايگان جويا شويم، و دارائيهامان را از مظالم و آنچه از راه ظلم و ستم به دست آمده خالص و آراسته نمائيم، و آنها را با بيرون كردن زكاتها پاك كنيم (كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: «ملعون كل مال لا يزكى‏» از خير و نيكى دور است هر مال و دارئى كه زكوة آن داده نشود) و به كسى كه از ما دورى گزيده باز گرديم (به او بپيونديم) و به كسى كه به ما ظلم و ستم نموده از روى (آنچه كه مقتضى) انصاف و عدل(است) رفتار كنيم و با كسى كه به ما دشمنى نموده آشتى نمائيم، جز كسى كه در راه تو و براى تو با او دشمنى شده باشد، زيرا او دشمنى است كه او را دوست نمى‏گيريم، و حزب و گروهى است كه با او از روى دل دوستى نمى‏كنيم.

«(11) و ان نتقرب اليك فيه من الاعمال الزاكية بما تطهرنا به من الذنوب، و تعصمنا فيه مما نستانف من العيوب حتى لا يورد عليك احد من ملائكتك الا دون ما نورد من ابواب الطاعة لك و انواع القربة اليك (12) اللهم انى اسئلك بحق هذا الشهر، و بحق من تعبد لك فيه من ابتدائه الى وقت فنائه، من ملك قربته او نبى ارسلته او عبد صالح اختصصته ان تصلى على محمد و آله، و اهلنا فيه لما وعدت اوليائك من كرامتك و اوجب لنا فيه ما اوجبت لاهل المبالغة فى طاعتك و اجلعلنا فى نظم من استحق الرفيع الاعلى برحمتك.

و ما را توفيق ده كه در آن به سوى تو تقرب جسته نزديك شوم، به وسيله كردارهاى پاكيزه و آراسته كه ما را به آن از گناهان پاك كنى (بيامرزى) و در آن ما را حفظ كرده و نگاهدارى از اينكه بخواهيم عيوب و زشتيها (كردارهاى ناشايسته) را از سر گيريم، تا هيچ يك از فرشتگانت (كه نويسندگان اعمال هستند گناهان ما را) بر تو پيشنهاد ننمايند، جز آنكه كمتر باشد از اقسام طاعت و بندگى براى تو، و انواع تقرب به سوى تو كه ما به جا آورديم.

خدايا در اين ماه توفيق تقرب به پيشگاهت‏بما مرحمت فرما

بارخدايا از تو درخواست مى‏نمايم به حق اين ماه و به حق كسى كه در آن از آغاز تا انجامش در عبادت و بندگى براى تو كوشيده، از فرشته‏اى كه او را مقرب ساخته‏اى، يا پيغمبرى كه فرستاده‏اى، يا بنده شايسته‏اى كه برگزيده‏اى، كه بر محمد و آل او درود فرستى و ما را در آن براى كرامت و ارجمندى كه به دوستانت وعده داده‏اى سزاوار گردان، و آنچه كه براى كوشش كنندگان در طاعت و فرمانبريت واجب و لازم كرده‏اى براى ما لازم نما،و به رحمت و مهربانيت ما را در صف كسانى (انبياء و اوصياء عليهم السلام) كه سزاوار بالاترين مرتبه (بهشت) هستند قرار ده.

«(13) اللهم صل على محمد و آله، و جنبنا الالحاد فى توحيدك، و التقصير فى تمجيدك، و الشك فى دينك، و العمى عن سبيلك، و الاغفال لحرمتك، و الانخداع لعدوك الشيطان الرجيم (14) اللهم صل على محمد و آله، و اذا كان لك فى كل ليلة من ليالى شهرنا هذا رقاب يعتقها عفوك او يهبها صفحك فاجعل رقابنا من تلك الرقاب، واجعلنا لشهرنا من خير اهل و اصحاب (15) اللهم صل على محمد و آله،و امحق ذنوبنا مع امحاق هلاله، و اسلخ عنا تبعاتنا مع انسلاخ ايامه حتى ينقضى عنا و قد صفيتنا فيه من الخطيئات، و اخلصتنا فيه من السيئات‏».

خدايا در اين ماه از سهل‏انگارى‏ها و فريب شيطان حفظمان فرما

بار خدايا، بر محمد و آل او درود فرست، وما را در توحيد و يگانگيت از عدول و بازگشتن (شرك آوردن آشكار و نهان) و در بزرگ داشتنت از تقصير و كوتاهى و در دينت (اسلام) از شك و دو دلى و از راهت (به دست آوردن رضا و خوشنوديت) از كورى (گمراهى) و براى حرمتت (آنچه قيام به آن واجب است) از سهل انگارى،و از دشمنت (شيطان رانده شده) فريب خوردن، دور گردان. بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و هرگاه در هر شب از شبهاى اين ماه براى تو بندگانى باشد كه عفو و بخشيدنت آنها را آزاد مى‏نمايد، يا گذشتت ايشان را مى‏بخشد پس ما بندگان را از آن بندگان قرار بده، و ما را براى اين ماه، از بهترين اهل و ياران (برگزيدگان) قرار ده. بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و با كاسته شدن ماه آن گناهان ما را بكاه، و با بپايان رسيدن روزهايش بديها و گرفتاريهاى ما را از ما بكن تا اينكه اين ماه از ما بگذرد در حالى كه ما را از خطاها پاكيزه گردانيده و از بديها خالص و آراسته ساخته باشى.

«(16) اللهم صل على محمد و آله،و ان ملنا فيه فعدلنا و ان زغنا فيه فقومنا،و ان اشتمل علينا عدوك الشيطان فاستنقذنا منه (17) اللهم اشحنه بعبادتنا اياك، و زين اوقاته بطاعتنا لك، و اعنا فى نهاره على صيامه، و فى ليله على الصلة و التضرع اليك، و الخشوع لك، و الذلة بين يديك حتى لا يشهد نهاره علينا بغفلة، و لا ليله بتفريط (18) اللهم و اجعلنا فى سائر الشهور و الايام كذلك ما عمرتنا و اجعلنا من عبادك الصالحين الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون، و الذين يؤتون ما اتوا و قلوبهم و جلة، انهم الى ربهم راجعون، و من الذين يسارعون فى الخيرات و هم لها سابقون‏».

خدايا ماه رمضان را براى ما ماه عبادت و طاعت قرار بده

بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست. و اگر در آن از حق برگرديم ما را (بر آن) بازگردان و اگر در آن عدول نموده براه كج رفتيم ما را به راه راست آور، و اگر دشمن تو شيطان ما را احاطه كرده فرا گيرد از او رهائيمان ده. بار خدايا ماه رمضان را از عبادت، و پرستش ما مملو و پر گردان، و اوقات آن را به طاعت و فرمانبرى ما براى تو آراسته نما و ما را در روزش بروزه داشتن و در شبش به نماز و زارى بسوى (درگاه) تو و فروتنى و خوارى در برابر تو، يارى فرما تا روزش بر ما به غفلت و بيخبرى و شبش به تقصير و كوتاهى (در عمل) گواهى ندهد. بار خدايا ما را در باقى ماهها و روزها تا زمانى كه زنده‏مان مى‏دارى همچنين (بطورى كه براى ماه رمضان درخواست‏شد) قرار ده، و ما را از بندگان شايسته‏ات بگردان كه (الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون، (سوره 23، آيه 11) آنان بهشت را به ميراث مى‏برند در حالى كه در آن جاويد هستند گفته‏اند: بهشت مسكن و جايگاه پدر ما حضرت آدم على نبينا و آله و عليه السلام بوده پس هرگاه به فرزندان او داده شود مانند آن است كه از او به آنها ارث رسيده) و از آنانى قرار بده كه آنچه (صدقات) را مى‏دهند در حالى كه دلهاشان از (انديشه) بازگشت‏به سوى پروردگارشان ترسان است و از آنان كه در نيكيها مى‏شتابند، و ايشان براى آن نيكيها بر ديگران پيشى گيرنده‏اند.

«(19) اللهم صل على محمد و آله فى كل وقت و كل اوان و على كل حال عددما صليت على من صليت عليه، و اضعاف ذلك كله بالاضعاف التى لا يحصيها غيرك انك فعال لما تريد».

خدايا درود بيكران و بى حد خود را بر محمد و آل او فرست

بار خدايا درود فرست‏بر محمد و آل او، در هر هنگام و هر زمان و بر هر حال به شماره درودى كه فرستاده‏اى بر هر كه درود فرستاده‏اى، و چندان برابر همه آنها به چندان برابرى كه جز تو آنها را نتواند شمرد، زيرا تو هر چه را بخواهى بجا آورنده‏اى انجام كار، تو را ناتوان نمى‏گرداند و مانعى آن را باز نمى‏دارد. (2)

پی ‏نوشت:

1- من لا يحضره الفقيه، ص 100.

2-صحيفه سجاديه، ص 282، فيض الاسلام‏روزه، درمان بيماريهاى روح و جسم صفحه 6.

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:فضيلت, ماه ,مبارك, رمضان,روزه داری,عبادت,اعمال, توسط محمدکریمیان

فضایل ماه شعبان

امام صادق (ع) فرمود:
«من صام ثلاثه ایام من شعبان وجبت له الجنه و کان رسول الله صلی الله علیه و آله شفیعه یوم القیامه » هر که سه روز از ماه شعبان را روزه بدارد، بهشت برای او واجب گردد و رسول خدا درروز قیامت شفیعش خواهد بود.

در ماه شعبان امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع  می کرد و می فرمود:
«معاشر اصحابی اتدرون ای شهر هذا؟ هذا شهرشعبان و کان رسول الله(ص) یقول: شعبان شهری. الا فصوموا فیه محبه لنبیکم و تقربا الی ربکم، فوالذی نفس علی بن الحسین بیده، سمعت ابی الحسین یقول: سمعت امیرالمومنین(ع) یقول: من صام شعبان محبه لنبی الله و تقربا الی الله عزوجل، احبه الله عزوجل و قربه من کرامته یوم القیامه و اوجب له الجنه ».

یاران من! می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است که..............

جهت مشاهده ي متن كامل بر روي ادامه مطلب كليك نماييد



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:ماه,شعبان,حديث,پايان نامه,زن ومرد,خواهند,امام زمان,شيعه,اسلام,تشيع,ماهنامه,فرهنگي, توسط محمدکریمیان

به نام خدا

امام صادق (ع) در مورد كرامت و فضیلت این ماه می‌فرماید: آنگاه كه قیامت بر پا شود منادی الهی فریاد می‌زند أین الرجبیون؟ كجایند آنان كه ماه رجب را گرامی داشتند و از آن بهره‌ها بردند از آن انبوه جمعیت، گروهی برخیزند كه نور جمالشان محشر را روشن كند بر سر آنان تاج‌های شاهی كه مرصع به در و یاقوت است قرار دارد و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ نیز هزار فرشته به او كرامت و تعظیم الهی را تبریك گویند؛ از جانب الهی ندا آید: بندگانم و كنیزانم به عزت و جلالم سوگند، شما را جایگاه و مقام گرامی و عطایای فراوان دهم و شما را در جایی جای دهم كه از زیر آن نهرها جاری است و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه برای من در ماهی كه من بزرگش داشتم روزه گرفتید پس خطاب به فرشتگان فرماید: فرشتگان من بندگان و كنیزان من را به بهشت داخل كنید در اینجا امام فرمودند این پاداش برای كسانی است كه یك روز از اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارند.

براي مشاهده متن كامل  بر روي ادامه مطلب كليك كنيد

 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:ماه رجب,اموزش,مذهبي,اعمال,يوميه,دريچه, توسط محمدکریمیان

 

بنام خدا

چگونگی معرفی اهل بیت به کودکان   


با سه قالب می­توان اهل­بیت(ع) را به کودکان معرفی کرد، مناسبت­های اعیاد، شهادت و زمان عادی، سه قالبی است که می­توان در آن اهل­بیت(ع) را به کودکان معرفی کرد.


رئیس مرکز تربیت مربی کودکان و نوجوانان قم، با اشاره به این­که با سه قالب می­توان اهل­بیت(ع) را به کودکان معرفی کرد، اظهار داشت: مناسبت­های اعیاد، شهادت و زمان عادی، سه قالبی است که می­توان در آن اهل­بیت(ع) را به کودکان معرفی کرد.

حجت ­الاسلام والمسلمین راستگو به تشریح مناسبت اعیاد پرداخت و ابراز داشت: در مناسبت­های ولادت ائمه(ع) بسیار راحت می­توان با کودکان کار کرد؛ زیرا آنها بازی، نشاء خنده، شادی و محبت را بسیار دوست دارند و یکی از کارهایی که والدین می­توانند برای تحقق این مهم انجام دهند، تزیین منزل در ایام ولادت معصومین(ع)، آماده­کردن پذیرایی و هدیه دادن به فرزندان است که تمام این فعالیت­ها را می­توانند با یادآوری نام و برخی از مشخصات و ویژگی­های یک امام معصوم، برای کودکان انجام دهند و والدین باید در این زمینه از خود مایه بگذارند تا بتوانند فرزندانی آشنا با اهل­بیت(ع) داشته باشند

 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 فروردين 1393برچسب:اموزش,اهل بیت,کودکان,معرفی,پاسخ,چگونه,کنیم,دریچه,شیعه, توسط محمدکریمیان
گفتگوی منتشر نشده با شهید نهی از منکر
اسم این کارم را دفاع از ناموس می‌گذارم/ در این مواقع هیچ کس پشت آدم نیست
به عشق لبخند "حضرت آقا" جلو رفتم
 
علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که ۱۹بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا ۲ سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....
 

اسم این کارم را دفاع از ناموس می‌گذارم/ در این مواقع هیچ کس پشت آدم نیست
 
به گزارش جهان، "هیچ کس پشت آدم نیست! من به عشق لبخند حضرت آقا رفتم و این کار را کردم." این را جوانی ۲۱ ساله، با دردی سرشار از بی مهری برخی مسئولین و جامعه از عمق قلبش می گفت. جوانی که طعم گس آهن آب دیده قمه را تا شاهرگ گردن و تارهای صوتی اش احساس کرده بود. همان جوانی که می‌گفت من اسم این کارم را دفاع از ناموس میگذارم!

علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که ۱۹بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا ۲ سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....

ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از ۲سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.

حدود یک سال پیش در مسجد جامع ازگل بعد از نماز ظهر و عصر؛ «مشرق» گفت و گو و گپ و گفتی با علی خلیلی انجام داد که در ادامه می خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

علی خلیلی هستم طلبه ی پایه ی چهار حوزه علمیه امام خمینی مشغول تحصیل هستم.

متولد سال هفتاد و یک

نیمه شعبان دو سال پیش بود به نظرم ساعت دوازده شب بود که قرار بود دو سه تا از بچه ها را به خانه هایشان برسانیم .خانه های انها خاک سفید بود و هیأت ما هم در نارمک بود. با موتور یکی از دوستان راهی خاک سفید شدیم بعد فلکه اول نه چهارراه سید الشهدا بود به نظرم، من شرح ما وقع یادم نیست چیزی که دوستان تعریف کردند را خدمتتان تعریف میکنم. دیدیم که پنج الی شش نفر دارند دو تا خانوم را اذیت می کنند.

 

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000351/nf00351442-1.jpg
 

شرح ماجرا یادم نیست بچه ها می گویند که داشتند به زور سوار ماشین شان می کردند، که ما رسیدیم. بچه هایی که همراه من بودند کوچک بودند و آن موقع سوم راهنمایی بودند. آنها ایستادند و من از موتور پیاده شدم و رفتم به آنها تذکر دادم ولی گلاویز شدیم و آن دو سه نفر که همراه من بودند آنها هم کتک خوردند و در این حین یه چاقو نمیدونم از پشت بود یا از جلو! نثار ما شد.

چاقو تو ناحیه گردن و نزدیک شاهرگم خورد. من همان جاافتادم.

آنهایی که چاقو زده بودند همگی فرار کردند. یکی از این دانش آموزهایی که همراه من بود موتور سواری بلد بود و دنبال آنها رفت. شماره پلاک آنها را برداشت.

من حدود نیم ساعتی تو خیابان افتاده بودم. بعداز نیم ساعت دو نفر از بچه های شمال شهر داشتند رد میشدند از آنجا ما را دیدند و سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند.

من حدود ساعت دوازده و نیم به آنجا رسیدم. دکترها به دوستان ما گفتند، اگر تا نیم ساعت دیگه او را به یک بیمارستان مجهز نرسانید "جان به جان آفرین تسلیم می‌کند".

من را ساعت پنج عمل کردند. یعنی از ساعت دوازده و نیم تا پنج دنبال بیمارستان مجهز بودیم. بیست و شش تا بیمارستان پیگیری کردند. ولی هیچ کدام از بیمارستان ها ما را قبول نکردند به خاطر اینکه حالم وخیم بود. آخر ساعت پنج صبح بود که موفق شدیم در بیمارستان عرفان عمل کنیم. آنجا بود که زنده ماندیم. بعداز عمل هم تو کما بودم و بعد از یک هفته به هوش آمدم و به خاطر اینکه تمام خون بدنم خالی شده بود سکته مغزی کرده بودم.


وضعیت ضارب هم به خاطر اینکه شماره پلاک را برداشته بودند فردا ظهرش دستگیر شدند و به زندان رفتند.

خیلی وقت گذشت تا ما رفتیم دادگاه؛حدود چهار پنج ماهی شد فکر می کنم. بعد از آن هم سردار نقدی تشریف اوردند و یک وکیل گرفتند و خود ایشان بعضی از کارهای مارا پیگیری کردند.

در ادامه به دادگاه رفتیم و حدود سه سالی برای ضارب بریدند. ولی برای بقیه دوستان ضارب شصت - هفتاد ضربه شلاق بریدند.

الان همه آنها به قید وثیقه آزادند.

از مسئولین دکتر دستجردی تشریف اوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند.

از جانبازی ما هم دو سال گذشته ولی هنوز خبری از جانبازی نیست.

اگر بخواهید حقیقت را برای تان بگویم من این کار را "امر به معروف" نمی‌گذارم بلکه اسمش را دفاع از ناموس می گذارم. دفاع از ناموس مسلمان ها هم برای هر مسلمانی واجب است. من امر به معروف نکردم, دفاع از ناموس مسلمان‌ها کردم.

در این حوادث و اتفاقات هیچکس پشت شما نخواهد ایستاد. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. من در آن لحظه هم که با آنها درگیر شدم به هیچکس امید نداشتم فقط به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم.

به نقل ازجهان نيوز



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:گفت وگو,شهيد,طلبه,ناهي,خبر,شهادت,جانباز, توسط محمدکریمیان

 

 

 

به نام خدا

 

« روز رستاخيز نزديک شد و ماه شکافته شد».

در بررسی هـائی کـه در سال 1970 از ماه شـد شکـافی به طول 160کـيلـومتر در ماه مـشـاهـده شـد. همينطور اثر جوش خوردگی نيز در سلسله کوههای ماه، و ادامه آن در اعماق ماه ديده شده است. برخی از محققين معتقدند که ماه شکافته شده بوده و دوباره جوش خورده بوده است.

****************************************

« خورشيد و ماه در تناسب هستند».
چه تناسبی ميان ماه و خورشيد وجود دارد؟

 
قطر خورشيد 1400000 کيلومتراست قطر ماه 3500 کيلومتر. فاصله خورشيد تا زمين 150000000 کيلومتر است. و يکی از فاصله های متوسط ماه تا زمين 375000 کيلومتر است.
تناسبی که مـيان آنها وجـود دارد اين است که: قطر خورشيد 400 بار از قطر ماه بزرگ تر است و 400 بار نيز از ماه دورتر است! به اين خاطر تقـريباً به يک اندازه به نظر می آيند و در خسوف کاملتقـريباً بر هم منطبق می شوند.

************************************************

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:قران,اشارات,علمي,قران پژوهي, توسط محمدکریمیان

حکم قصاص واهمیت آن

قصاص یکی از احکام کیفری در اسلام است که قرآن آن را مایه حیات جامعه می داند. تشریع حکم قصاص برای جلوگیری از انتقام های کور و دور از عدالت، همچنین برای جلوگیری از جرأت یافتن جنایت کاران در قتل یا ضرب و جرح شهروندان، وضع شده است. حیات اجتماعی سالم در گرو وجود امنیت و آسایش عمومی و رعایت حقوق و تکالیف متقابل است و آسایش عمومی، در گرو حفظ اصول و ارکان یک حیات اجتماعی است. و حکم قصاص برای محافظت رکن مهم جامعه، یعنی جان افراد، در برابر جنایت کاران وضع شده است.

 

جهت مشاهده ی پاسخ تفصیلی به این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید.

 




برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:حکم,قصاص,قران,سوال,پاسخ,حکم,شرعی, توسط محمدکریمیان

ایرانیان چگونه شیعه شدند؟
 

سابقه دین اسلام در سرزمین ايران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمی‏گردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجري و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خليفه دوم.

اما سؤال اساسي اين است که به رغم ورود اسلام به ايران در دوره خلفا و همچنين به رغم آنکه ايرانيان قرون اوليه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اينک شاهد اکثريت ايرانيان شيعي هستيم؟

به نوشته نویسنده وبلاگ وبلاگ انرژی هسته ای در این مطلب بحث کلامي مطرح نيست. بلکه از دیدگاه "جامعه‏شناسي تاريخي" بررسی می‏کنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شيعه شوند.

در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:

 

جهت مشاهده بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:شیعه&ایرانیان&چگونه&پاسخ&یک سوال&دانلود, توسط محمدکریمیان

به نام خدا

خداوند درفرشتگان تنها عقل را قرار داد و شهوت را از آن ها گرفت،در حيوانات شهوت قرار داد ونيروي عقل را از آن ها گرفت و چون انسان اشرف مخلوقاتش بود در وجود او هم شهوت قرار داد وهم عقل.......اگر انسان عقل را كنار بگذارد وتنها از شهوتش پيروي كند از حيوانات هم پست تر ميشود واگر از عقلش پيروي كند از فرشتگان مقامش بالاتر ميرود چرا كه او اشرف مخلوقات است.....



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ شنبه 17 اسفند 1392برچسب:شهوت,ادم,جنس,همجنس بازي,گناه,حيوان,درجه,دريچه,مقاله, توسط محمدکریمیان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اولین کلید زبان عربی ادا ی صحیح  کلمات است.

 

در قرآن صراحتاً تاکید شده است که این کلام الهی را به ترتیل  قرائت کنید.

 

ترتیل عبارت است از : تلاوت حروف و کلمات  قرآن به صورت (صحیح) و (شمرده) و همراه با (تدبر) در معانی آیات آن

 

ترتیل از لحاظ سرعت به دسته های زیر  قابل قسم است :

 

الف ) تحقیق (خواندن با سرعت  کم و دقت زیاد)

 

ب ) تدویر  (خواندن  با سرعت متوسط)

 

ج)  تدحیر (تلاوت با سرعت زیاد)

 

حال به تلفظ  ده حرفی  می پردازیم که از لحاظ تلفظ با کلمات فارسی متفاوت است :

این حروف عبارت اند  از : « ث ح – ذ – ص ض- ط ظ ع –غ –و»

 

حرف «ث» :

 

این حرف را  باید  با اصطلاح (نوک زبانی) و نازک و کم حجم تلفظ کرد.

 

یعنی در حالی که نوک زبان با دندانهای جلو در آرواره ی بالا تماس دارد ، هوا را به بیرون دمید (فشار نوک زبان بر دندان ها زیاد نباشد).

 

حرف «ث» بدون اینکه صدا ی سوت شنیده شود تلفظ میگردد.

 

حرف «ح»:

 

حرف حاء با گرفتگی خاصی در حلق تلفظ می شود مانند کسی که بخواهد تخمه ای را که در حلق گیر کرده ، با فشار هوا خارج کند.

 

حرف «ذ» :

 

حرف ذال همانند ثاء از نوک زبان و دندان های بالا و با صدای نازک و کم حجم تلفظ میگردد. (دقت کنید که فشار نوک زبان بر دندان ها زیاد نباشد.)

 

حرف «ص» :

 

همانند سین تلفظ میشود ؛ فقط به همراه  آن صدا پر حجم و درشت میگردد. (تاکید می شود که هنگام تلفظ این حرف نبا ید صدای سوت شدید شنیده شود)

 

حرف «ض» :

 

این حرف از تماس کنا ره ی زبان با دندانهای آسیای بالا (از هر طرفی که مقدور باشد) با صدای پر حجم و درشت تلفظ میشود.

 

حرف «ط» :

 

این حرف مانند «ت» تلفظ میشئد با این تفاوت که  صدا ی آن درشت و پر حجم می باشد. این حرف قوی ترین حرف زبان عربی است.

 

حرف «ظ» :

 

این حرف دقیقا مثل حرف «ذال» تلفظ میشود با این تفا وت که  صدا در تلفظ این حرف درشت و پر حجم میگردد . باید دقت کرد که هوا با فشار زیاد در مخرج دمیده نشود.

 

حرف «ع» :

 

این حرف از میان حلق و به صورت  نرم ادا می شود و گویی صدا کش می آید. دقت کنید که مفخم و پر حجم ادا نشود.

 

حرف  «غ» :

 

این حرف از همان محل تلفظ حرف «خ» یعنی از ناحیه ی حلق تلفظ شده ولی صدا ی آن نرم و کشیده و دنباله دار است  و حالت خراش و خشونت حرف «خ» را ندارد.

 

حرف «و» :

 

در ادای آن باید لب ها به حالت غنچه درآورده  و  صدا ی «و» از میان دو لب خارج شود . مانند حرف w در انگلیسی.

 

بر گرفته از : کتاب حلیة القرآن  جلد اول (چاپ بهار ۱۳۷۷ چاپ هفتم)

 

مولف : سید محسن موسوی بلده

 

ناشر : شرکت چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی

 

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:تلفظ,صحيح,اداي كلمات,عرب,عربي,ترتيل,قران,قرائت, توسط محمدکریمیان

گوشه اي دیگر از جنايت هاي پيروان عبدالوهاب+پیشینه این فرقه ضاله

اشاره
پايه هاي سست وهابيت بنا نهاده شده تا بنيادهاي استوار اعتقادي اسلام را ريشه کن سازد؛ گوه اين ادعا آن است که مقتولان به دست وهابيون، تنها مسلماناني موحد هستند که به يگانگي حق شهادت مي دهند و محمد (ص) را پيامبر او مي دانند و فقط به اين گناه کشته مي شوند که به مذهب اختراعي محمد بن عبدالوهاب تن نداده اند. اين شيوه ي تندروهايي به ظاهر مسلمان است که در برابر جنايت هاي صهيونيست ها در فلسطين و لبنان سکوت اختيار کرده اند و در عوض مسلمانان را به جرم زيارت قبر پيامبر اسلام (ص) و توسل به اهل بيتش سر از تن جدا مي کنند. قتل، غارت، هتک حرمت و شرارت هاي اين فرقه ضاله سال هاست سايه به سايه مسلمانان را تعقيب مي کند و با حمايت آل سعود، در جهان ريشه مي دواند. نوشتار زير نيم نگاهي است به گوشه اي از جنايت هاي اين فرقه در قبال مسلمين و به ويژه شيعيان؛
مسلک وهابيت را محمد بن عبدالوهاب نجدي (متوفي 1206 ق) پديد آورد؛ اما به قطع مي توان ادعا کرد که اساس اعتقاد وهابيون را آرا و افکار ابن تيميه تشکيل مي دهد. ابن تيميه نيز، تحت تأثير احاديثي از احمد حنبل، پيشواي حنابله (متوفي 241ق) اعتقادات خود را شکل داده و از پيروان مذهب حنبلي به شمار مي آيد.
به هر تقدير محمد بن عبدالوهاب در برخي اعتقادات خويش با ابن تيميه مشترک بود؛ از جمله اين که عموم مسلمين را کافر و مشرک مي پنداشت و همه بلاد اسلامي حتي مکه و مدينه را که به تصرف وهابيون در نيامده بود، دارالکفر مي ناميد. همچنين جنگ با مسلمانان و اشغال اماکن مقدس و تخريب شعائر اسلامي را بر پيروان خود واجب مي دانست. اين اعتقادات او پايه گذار جنايت هاي کنوني وهابيت در جهان است.
افزون بر اين، محمد بن عبدالوهاب به شدت مردم را از زيارت قبر پيامبر (ص) منع مي کرد؛ به طوري که نقل شده: گروهي از مردم احساء به زيارت قبر پيامبر (ص) رفتند. وقتي شيخ ممد از اين امر آگاه شد و نيز شنيد که محل عبور آن ها از درعيه (مقر محمد بن عبدالوهاب ) است، دستور داد ريش زائران احسايي را بتراشند و در فاصله درعيه تا احساء آن را وارونه سوار بر مرکب ها کنند!
محمد بن عبدالوهاب همچنين از فرستادن صلوات بر پيغمبر، نهي مي کرد، از شنيدن آن بسيار ناراحت مي شد و صلوات فرستنده را به شديد ترين وجه مجازات مي کرد، تا جايي که يک بار به دستور او مؤذن نابينايي را که صوت خوشي داشت، به جرم صلوات بر پيامبر (ص) به قتل رساندند..............................

جهت مشاهده ي متن كامل بر روي ادامه مطلب كليك نماييد.




برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:وهابيت,فرقه,ضاله,گمراهي,شيعه,تشيع,جنايات وهابيون,مكه,مدينه,عربستان,افكار,افكاروهابيون, توسط محمدکریمیان

به نام خدا

در اين پست انشاي نمازي  با موضوع "نماز ايين بندگي"براي دوستان علاقه مند آماده كرده ايم  كه ميتوانيد آن را از پايگاه اينترنتي شيعه از لينك زير در يافت نماييد.

لينك دانلود:uplod.ir/q0v7fhr29yrd/نماز.docx.htm



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:انشاي نماز,ايين بندگي,دانلود,انشا,اموزشي,نفر اول مسابقات, توسط محمدکریمیان
من دوست دارم شما برای این پست عنوانی پیشنهاد بدید (پایگاه اینترنتی مقتدر مظلوم)

وقتی امام عاشقان غائب است ، اطاعت از خامنه ای واجب است


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 بهمن 1392برچسب:امام خامنه اي,رهبري,اطاعت,ايران,واجب,رهبرما, توسط محمدکریمیان

روزی رضا شاه با تمام کوتَه فکری اش ، فرمان کشف حجاب را در جامعه صادر کرد که زنان برای حفظ چادر و حجاب خود ، خانه نشینی را به بیرون رفتن ترجیح دادند و با تمام وجود از ارزش خود حفاظت و مقاومت کردند . . .

اما اکنون افسوس ؛ نه به خاطر میل باطنی و علاقه ، بلکه به خاطر جو فرهنگی تحمیل شده از طرف غرب از طریق ماهواره ، اینترنت و . . . بی حجابی را به حجاب ترجیج می دهند و موجب هزاران فساد در جامعه می شوند و ارزش خود را به کل ، نابود می کنند . . .

خودتان آمار های طلاق سال های 1314 را با الآن مقایسه کنید و حتما خواهید دید  که چطور درصد طلاق در جامعه افزایش یافته است ؛ که بیشترین درصد آن ریشه در بدحجابی دارد . . .

ببین دشمنان ایران اسلامی بی حجابی تو را چگونه تعبیر می کنند : مارتین ایندیک محقق آمریکایی و یکی از مقامات بلند پایه آمریکایی:

«هر زن محجبه در کوی و برزن ایران ، به منزله پرچم جمهوری اسلامی است لذا ما برای براندازی این نظام باید این حجاب را سست کنیم .
دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم، بلکه باید حجاب را از سر زنان برداشت و از این طریق می توان نظام اسلامی ایران را نابود کرد. »

تفاوت زنان 17 دی دیروز با زنان 17 دی امروز

صد افسوس که ما در خواب غفلت هستیم و دشمن در حال طراحی طرحی جدید برای ضربه زدن به اسلام و این حکومت اسلامی است . . .

بنده واقعا تعجب می کنم که چطور کسانی حاضر می شوند برای دریافت چندین لایک بی ارزش ، ارزش خود را زیر پا گذاشته و شخصیت خود را به صورت عمومی نابود سازند . . .
خواهر من بیا و خود را در بازار مردان هوسران رایگان نفروش چرا که ارزش تو بیشتر از هر چیزی است

پ . ن :باید حرکت  زنان 17 دی 1314 را نوعی حماسه تلقی کرد که در دفاع از اسلام و ارزش خود به صورت خودجوش با تمام وجود مقاومت کردند . . .
از این به بعد  مطالب بیشتری در حوزه حجاب و عفاف نوشته خواهد شد . .



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 24 بهمن 1392برچسب:حجاب,عفاف,غيرت,امار,طلاق, توسط محمدکریمیان

۵ شباهت مهم خوارج و وهابی‌های تکفیری/ پیش‌بینی پیامبر(ص) درباره ظهور وهابیت

مصاحبه ای با  «علی اصغر رضوانی» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و نویسنده کتاب‌های مختلف درباره وهابیت و سلفی‌گری مانند «وهابیت در ترازوی نقد»، «رفتار وهابیان با مسلمانان»، «خدای مجسم وهابیان»، «ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت»، «پرهیز از اندیشه‌های تکفیری»، «زیارت پیامبر و اولیاء» و «عقل از منظر وهابیان» انجام دادیم

جهت مشاهده ی کامل بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب

امام عصر

امام عصر عليه السلام به خواست خداوند متعال ولي نعمت همه‌ي مخلوقات هستند و بيشترين حق را بر همه دارند ايشان فراگيرترين ،‌ پايه‌اي ترين ، فراوان‌ترين و باكيفيت‌ترين وعظيم‌ترين نعمتي هستند كه خداوند نصيب ما فرموده است . لذا بايد طبيعتاً ذكري كه از ايشان به ميان مي آيد نيز فراوان‌تر ، شديد و غليظ‌تر و با انواع بيشتري تحقق يابد وگرنه ايشان غريب مي‌مانند .

اگر نفس مي‌كشيم ، اگر درد نداريم ، اگر خير و بركت در زندگيمان مي‌بينيم و احساس آسايش مي‌كنيم بايد حواسمان باشد كه اين نعمتها از كدام وجود نشأت گرفته و از كجا اين آبشار نعمت به سوي ما سرازير گشته است .

 آيا تا به حال شده به خاطر نعمت‌هايي كه داريم و سختي‌ها و بلاهايي كه نداريم بگوييم يا صاحب الزمان از شما ممنونيم ؟

 آيا در مقابل بيمار نبودن و فرزند سالم داشتن و در شرايط مطلوب به سر بردن شكر ولي نعمتان را به جاي آورده‌ايم ؟

 به راستي اگر در مقابل اين همه نعمت از يادآوري و ذكر اماممان سر باز زنيم آيا به غربت او راضي نشده‌ايم و در برابر او مسؤول نيستيم ؟

 امام زمان عليه السلام به اين معنا از غربت نيز در محاق غريبي به سر مي برند . اگر پدري كه با فرزندانش ارتباط قوي دارد و خانواده‌اش به او علاقه‌مند هستند ، به سفري طولاني برود ، به راستي چه حالتي براي آن خانواده متصور خواهد بود ؟ به هر مناسبتي در خانه از او يادي به ميان مي‌آيد ، اهل خانه به دنبال بهانه مي گردند تا خاطرات او را يادآوري كنند و جاي او را خالي نمايند . هنگامي كه تماس مي گيرد همه براي سخن گفتن با او مشتاقند و اگر چند وقتي خبري از او نشود به هر وسيله‌اي شده براي خبرگرفتن از او و درباره‌ي او تلاش ميكنند عكس او ، وسايل او و حتي جاهايي كه در خانه يا بيرون آن حضور داشته دائماً مورد توجه خانواده‌ي اوست حالا اگر اينها بدانند كه اين سفر نه يك سفر معمولي كه نوعي زنداني شدن است ، قطعاً سختي‌ها و ناملايماتي كه به دوش خواهند كشيد فراوان‌تر است . طبعاً بيشتر براي پدرشان غصه مي‌خورند و به همه براي خلاصي او التماس دعا مي گويند و هنگامي كه با خداوند ارتباط برقرار مي كنند نخستين و مهمترين خواسته‌شان آزادي پدر است . و چه بسا حاضرند از بسياري از نيازهاي ديگرشان چشم بپوشند تا پدرشان آزاد شود و شايد هم همه‌ي خواسته‌هاي ديگرشان يادشان برود و كانون توجهشان به خلاصي پدر معطوف شود . اين همه به خاطر علاقه و پيوندي است كه ميان آن خانواده و پدرشان برقرار است ، و اين محبت باعث مي شود گرفتاري او را تاب نياورند ، و در يك كلام فكر و ذكرشان پدرشان شود .

 حال مگر ما ندانسته‌ايم كه امام زمان عليه السلام پدر شفيق و مونس رفيق و برادر همزاد و مادر مهرورز است ؟ و مگر نمي‌دانيم اين پدر ما زنداني غيبت است و درد گمراهي و نافرماني انسان‌ها شكنجه‌اش مي‌دهد ؟

 به خود باز گرديم و ببينيم كه آيا همين حالاتي را كه طبيعتاً فرزندان يك خانواده نسبت به پدر سفر كرده‌ي خود دارند ، ما نيز دربراه ي امام زمانمان داريم ؟

 مسلماً ساده انگاري است اگر ياد كرد مختصري را كه نيمه‌ي شعبان هر سال از آن حضرت در سطح جامعه صورت مي گيرد ، از ميان برنده‌ي غربت ايشان بدانيم . شأن ، منزلت ، بلندايي ، عظمت و لطف و عطوفت امام عصر عليه السلام به ما آن قدر است كه اگر هر ثانيه يادآور ايشان باشيم باز هم به غربت آن عزيز پايان نداده‌ايم . چرا كه يادآوري‌هاي مختصر از آن حضرت مسلماً كيفيت ، و زمينه‌هاي چند گونه را آن گونه كه مناسب شأن ايشان است دارا نيست . پس لااقل بياييم مايي كه داعيه‌دار محبت آن عزيز هستيم قدري از غفلت و بي‌توجهي نسبت به او به در آييم تا همان وضعيتي را كه فرزندان دور افتاده از پدري نسبت به او دارند در ما هم ايجاد شود .

 

 چه كنيم ؟

خاتمه‌ي كلام را سخناني زيبا از مرحوم صاحب مكيال المكارم در زمينه‌ي غربت امام عصرعليه السلام قرار مي ‌دهيم به اين آرزو كه خدا كند روز ظهور شرمنده از نامردي نسبت به اماممان نباشيم .

 و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشي . جاي تاسف است. خداي عزوجل فرمود:« و هر كس از ياد من دوري كند همانا براي او زندگي تنگي خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم ساخت ..» كدام سختي و تنگي از تاريكي غفلت و ناداني بدتر است و كدام حسرت از كوري روز قيامت بزرگتر ؟ و كدامين بيم و وحشت از آن پشيماني زشت‌تر و كوبنده‌تر است ؟ چه مصيبت بزرگ و دردناكي ! پس شتاب كن ،‌ بشتاب براي خلاصي خودت و آزادي گردنت . و اين حاصل نمي‌گردد مگر با ياد مولايت ،‌تا در دنيا و آخرت دستت را بگيرد.( مكيال المكارم ،ج2 ، ص 309).



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 29 دی 1392برچسب:امام زمان,معرفت,ظهور,بیعت,یاران,حضرت, توسط محمدکریمیان

ما ایمان داریم که خداوند مالک، حاکم و برنامه ریز و اداره کننده نظامی است که خودش خلق کرده است. همه چیز فقط از آن خداست و فقط توسط خداوند اداره می شود. خداوند بسیار زیبا اداره می کند. در این نظامی که خدا طراحی و اداره می کند، برنامه‌اي عقلاني براي سوق دادن و رساندن هر موجودی به کمالش دارد. خدا در قالب این برنامه هر چیز را در جایگاهی قرار داده که آن جایگاه، اَقومِ جایگاه‌ها و بهترین موقعیت برای آن شیء است. و اشیاء و اشخاص با قرار داده شدن در این جایگاه‌ها به بهترین وجه ممکن به سوی رشد و کمال حرکت داده می‌شوند. این جایگاه‌ها حقیقتاً در نظام عالم وجود دارند، تمام آیات قرآن نیز حاکی از این مطلب بوده و بلکه دعوت‌کننده به این مهم می‌باشند؛ لذا خداوند می‌فرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ». از اين منظر كه بنگريم نظام الهي بر رحمت، فضل و عدل استوار است؛ يعني هر شيء در مناسب‌ترين شرايط مخصوص به خودش در نظام عالم قرار داده شده است. انسان مختار، باید جایگاهی را که خداوند در عالم برایش در نظر گرفته است بشناسد، سعی کند بر آن مستقر شود، و صادره‌هایش را نيز در جایگاه‌هایی که از او خواسته شده قرار دهد؛ یعنی افکار و امیال و صفات و اعمالش را آنطور که خدا خواسته انجام دهد تا آنها در جایگاه‌های خواسته شده قرار گیرند. پس خدا بنا ندارد که شر، بدی و یا آسیبی به کسی یا چیزی برسد حتی کوچکترین موجود! بلکه بنای خدا در این نظام بر خیر است؛ خداوند همه را از روی خیر و به خاطر خیر خلق کرده است. در آیات متعددی خداوند می فرماید که «يُريدُ اللّهُ بِکُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِکُمُ الْعُسْر»؛ خداوند اراده دارد که انسانها و سایر مخلوقات را از مسیر یُسر؛ مسیری توأم با آرامش، امنیت و شادمانی و در یک کلام مسیری بهشت گونه به سمت خویش رجعت دهد و آنها را تعلیم و تربیت کرده به کمال برساند. این کلیت حاکم بر نظام خداوندی است، همه هستی غرق در رحمت خداوند هست؛ «وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ کُلَّ شَيْ‏ءٍ». اما وقتی در واقعیت های نظام خداوندی دقیق می شویم، بخصوص در دنیا شاهد آن هستیم که به زعم ما معضلات، تناقضاتی بروز می کند و شرهایی عارض برخی انسان ها می شود! عده ای بیمار به دنیا می آیند، عده ای سالم هستند اما در خلال زندگی دچار آسیب و یا حتی بیماری های لاعلاج می شوند، اما عده ای دیگر شاید رها از این نوع ماجراها باشند، این قضیه چطور قابل فهم و تبیین است؟

- هر بدی که عارض انسان می شود از شیطان است و خداوند انسان را از چنگال ابلیس نجات می دهد

بنای خدواندی بر رحمت، خیر و یُسر است. همین خداوند وقتی طبقات مختلف موجودات را خلق می کند، برای دسته جاتی از آنها به لحاظ ابعاد و مقدوراتی که دارند، اختیار قائل می شود، آنها مخیر هستند که نوع حرکتشان در مسیر بسوی خداوند را خود انتخاب کنند، از مسیر امنیت و یا از مسیر عذاب! به لحاظ رفتارهایی که این موجودات دارند در خلال این مسیر وظایف، تعاملات و رفتارهایشان در ارتباط با سایر موجودات تعریف می شود. یکی از این موجودات ابلیس(لع) است که به لحاظ سابقه درخشانی که داشت خداوند موقعیت های عالی، قدرت و توانهایی در حد ملائک مقرب به وی عطا کرد، دست و بال ابلیس در محدوده آسمانها و زمین بسیار باز بود. وقتی که ابلیس نافرمانی کرد و از درگاه الهی اخراج شد، از برخی موقعیتها، توانها و علومی که برایش باقی مانده بود علیه بنی آدم استفاده کرد. در آیات متعددی خداوند ابلیس و ابلیسیان را دشمن آشکار انسان معرفی می کند و انسان را به این موضوع توجه می دهد؛ «إِنَّ الشَّيْطانَ لَکُم عَدُوٌّ مُبينٌ». در برخی امور مثبتی که خداوند بر انسانها جریان می دهد، شیاطین به لحاظ موقعیتی که دارند دخل و تصرف می کنند و آنها را تا حدی تغییر می دهند که انسان را از خداوند نا امید کرده و به مذلت گمراهی و کفر بکشانند. اما خداوند مومنین را در این ماجرا ولایت می کند، حتی اگر شیاطین بتوانند خللی در زندگی انسان وارد کنند، خداوند آن فرد را در چنگال ابلیس رها نمی کند، بلکه این ماجرا را به بهترین شکل راستا می دهد، و اگر انسان ایمانش به خدا را حفظ کند، منظر و نوع نگاهش به ماجرا خدایی باشد، نعمات زیادی در دنیا و آخرت بر آن فرد جاری می کند. و این شاید مهمترین وظیفه هر انسان در خلال حوادث و بیماری ها و ... است.

- ما باید شیعه اهل بیت(ع) باشیم و به ایشان پناه ببریم

از طرف دیگر وقتی به سیره اهل بیت(ع) و شاگردان ایشان یعنی انبیاء و رسل(ع) می نگریم، حوادث گوناگون، سختی ها، اذیت و آزارهای بیشماری بر این بزرگواران وارد شد. شاید سختترین این ماجراها، عاشورا باشد. خب من و شمایی که شیعه هستیم، باید متوجه نوع بیان و رفتار اهل بیت(ع) در این نوع ماجرا باشیم، همان منظرها، ایمانیات و رفتارها را دنبال کنیم. در خلال آن سختی ها و آسیب ها فقط به خدا توجه کنیم، نه به وسوسه های ابلیس که محصولش غم و اندوه و ناسزاگویی و ... باشد. در ماجرای فراق یوسف(ع)، یعقوب(ع) 40 سال درد داشت و منتظر بود، منتظری که تمام توجهش به خدا بود، و خداوند تمام این 40 سال رفتار یعقوب(ع) را در دو واژه خلاصه می کند؛ «صبرٌ جمیل». چقدر زیباست که انسان در این طور صحنه ها خودش را گم نکند، صاحبش را گم نکند، همچون بچه ای که وقتی کسی او را اذیت می کند، به دامان پر مهر و محبت مادر پناه می برد، انسان نیز به خدا پناه ببرد، به اهل بیت(ع) پناه ببرد، اتصالش را بیشتر کند!

 

اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط محمدکریمیان

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ ربّ الْعالَمِینَ *الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ * إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ * إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ *

توکل به خدا می‌کنیم و چند کلامی را درباره معرفت امام زمان(عج) خدمت دوستان مطرح می‌کنیم. در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت(ع) معرفت امام زمان بزرگ شمرده شده است. ما به معرفت امام زمان بسیار دعوت شده ایم. در حدیثی نقل شده است که من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتتا جاهلیا1 کسی که بمیرد و به امام زمان خودش معرفت نداشته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. خب این واژة "معرفت" که در این حدیث مطرح گردیده، چه معنایی دارد، در این حدیث معرفت به چه معنا است که اگر آن را داشته باشیم، رستگاریم و اگر آن را نداشته باشیم و فوت کنیم، به مرگ جاهلی از دنیا رفته ایم. در حدیث دیگری در باره حضرت زهرا(س) اینطور داریم: من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر2 کسی که نسبت به حضرت فاطمه(س) معرفت داشته باشد، آنطور که حق معرفت او است، چنین فردی شب قدر را درک کرده است.

یعنی به نظر می‌رسد که در این حدیث معنای واژة "معرفت" با معنای واژة "درک"، یکی گرفته شده است. آیا واقعا همین طور است؟ در سوره نمل آیه 93، خداوند به سید ما رسول الله(ص) می‌فرماید وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ یا رسول الله حمد خدا را بجا بیاور، زیرا سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها3 ما به زودی آیات را به شما نشان می‌دهیم تا نسبت به آنها معرفت پیدا کنید. این آیه از "آیات المهدی" است، یعنی یکی از آیاتی است که مربوط به حوالی ظهور امام زمان است. خداوند این موضوع را ـ یعنی اینکه آیات را به صورتی به انسان نشان ‌دهد که انسان نسبت به آنها معرفت پیدا کند ـ آنقدر عظیم شمرده که قبل از مطرح کردن این نعمت، می‌فرماید: ابتدا حمد خدا را بجا بیاور. انسان با خود می‌اندیشد که خداوند در قرآن نعمات بسیاری را مطرح می‌کند ولی به ازای هر نعمتی نمی‌فرماید حمد بجا بیاور. و از خود سئوال می‌کند: مگر موضوع مطروحه در این آیه چیست که خداوند قبل از مطرح نمودن آن، می‌فرماید: ابتدا حمد خدا را بجا بیاور؟! مشابه این رفتار را ما در سوره حمد داریم. می‌گوئیم بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ـ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ کلام را با حمد خدا شروع می‌کنیم و جالب است! در انتهای سوره هم صحبت از نعمات و آن هم بهترین نعمات است. یعنی آن نعماتی که "اهل صراط المستقیم" واجد آن هستند. اگر این مطلب در سوره حمد مطرح است یعنی "باب" آن به روی مردم باز شده است، لذا ما در ابتدای سورة حمد، حمد خدا را بجا می‌آوریم. خب، سراغ مطلب مد نظرمان بیاییم. عرض می‌کردیم: این "معرفت" چیست؟ چرا خداوند اینقدر برای آن قیمت قائل است. در احادیث فراوانی نقل می‌شود که: من عرف نفسه فقد عرف ربه4 و این حدیث با واژه‌ها و یا با حروف مختلفی نقل شده است. یعنی اگر انسان نسبت به "خودش" معرفت پیدا کند، نسبت به "ربّ خود" نیز معرفت پیدا کرده است. این معرفت چیست که اگر انسان نسبت به خودش داشته باشد، همان زمان نسبت به رب خود هم دارد....

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 دی 1392برچسب:امام زمان,معرفت,ظهور, توسط محمدکریمیان
شما به هر میزان نسبت به خودتان معرفت داشته باشید، به همان میزان نسبت به رب خودتان هم معرفت دارید. انسان با خود می‌گوید: این معرفت چیست که در آن حدیث گفته شد: من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر کسی که نسبت به حضرت زهرا(س) معرفت داشته باشد آنطور که حق معرفت است، شب قدر را درک کرده است. نه اینکه "بعداً درک می‌کند"، بلکه می‌فرماید: "درک کرده است".

 

در این دو حدیث دقت کنید. در این دو حدیث، "معرفت با محصول توأم است". معرفت، راه رسیدن به محصول نیست بلکه با محصول "توأم" است، لذا ما باید معرفت را مرحله به مرحله تعریف کنیم و کامل کنیم تا به آنجایی برسیم که "معرفت" با "محصول" یکی ‌شود در آن زمان می‌توان گفت که معنای معرفت به معنای واقعی آن رسیده و یا به معنای حقیقی آن نزدیک شده است. یکبار دیگر در این دو حدیث دقت بفرمائید، در حدیث اول گفته می‌شود من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر کسی که نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) معرفت داشته باشد آنطور که حق معرفت ایشان است، او شب قدر را درک کرده است. به هر میزان شما معرفتتان نسبت به حضرت زهرا(س) بیشتر شود، درک شما از شب قدر بیشتر است. در این حدیث، معرفت با محصول یکی است و جدا نیست. و در حدیث دوم می‌فرماید: من عرف نفس فقد عرف ربهکسی که خودش را بشناسد و به خودش معرفت پیدا کند، به رب خودش معرفت پیدا می‌کند. در این حدیث نیز معرفت با محصول، یکی است. پس ببینید! ما باید به این حد از تعریف معرفت برسیم یعنی تا آن حد که معرفت با محصول توأم می‌شود. ما می‌خواهیم با توجه به آیات قرآن برای واژة معرفت، معانی مختلفی را مطرح ‌کنیم و پیش برویم تا به معنایی برسیم که با توجه به آن، معرفت با محصول توأم باشد. وقتی به آن تعریف رسیدیم، شما از آنجا سراغ معنای حدیث من مات و لم یعرف امام زمانهی ماتمیتتا جاهلیا ـ اگر کسی بمیرد و نسبت به امام زمانش معرفت نداشته باشد او به مرگ جاهلی از دنیا رفته ـ و یا آیة 93 سوره نمل یعنی وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها بیایید. خداوند بدون دلیل آیات را مطرح نمی‌کند. اگر آیات و یا به عبارت دیگر ماجراهای بسیار عظیم و عجیب حوالی ظهور را جاری می‌کند، به خاطر "عرفان" و به خاطر "معرفت" است. پس "معرفت" باید یک موضوع بسیار قیمتی باشد. بله، اگر قرار باشد که مردم در حوادث قبل از ظهور، "امام زمانی" نشوند، خب پس دیگر آن حوادث به چه درد می‌خورد؟! پس می توان نتیجه گرفت که این معرفت، در حوالی ظهور، باید با محصول توأم باشد. ما تا اینجای کلام به "طرح مسأله" دربارة معرفت پرداختیم. اکنون می‌خواهیم این مسأله را حل کنیم. سئوال این است که آیا معرفت به معنای علم است؟


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 دی 1392برچسب:امام زمان,معرفت,اله,خدا, توسط محمدکریمیان

صدوق با سند خود از ابوسلیمان یاور امام هادی علیه‏السلام نقل می‏کند که گفت:
یکی از موالیان امام هادی علیه‏السلام از او پرسید، و من آنجا حاضر بودم که: آیا چیزی که از جلو نمازگزار عبور می‏کند نماز او را قطع می‏کند؟ امام علیه‏السلام فرمود: نماز، اینگونه از دست صاحبش نمی‏رود، بلکه برابر توجه قلبی او می‏رود [، اگر توجه قلبی او به خدا باشد، به سوی خدا می‏رود، و اگر غیر خدا باشد، به سوی آن غیر می‏رود، خواه چیزی روبرویش باشد یا نباشد].

قال الصدوق:
حدثنی أبی رحمه الله قال: حدثنا أحمد بن ادریس، عن محمد بن أحمد، عن علی بن ابراهیم الجعفری، عن أبی‏سلیمان مولی أبی‏الحسن العسکری علیه‏السلام قال: سأله بعض موالیه و أنا حاضر عن الصلاة یقطعها شی‏ء یمر بین یدی المصلی؟ فقال: لا، لیست الصلاة تذهب هکذا بحیال صاحبها، انما تذهب مساویة لوجه صاحبها [1] .

پی نوشت ها:
[1] علل الشرائع: 349، بحارالأنوار 83: 297 ح 4، الامام الهادی علیه‏السلام من المهد الی اللحد: 462 ح 331.
قال المجلسی: توجیه وجیه مساویة لوجه صاحبها أی الی السماء من جهة رأسها و یحتمل أن یکون المراد: أنها تذهب الی الجهة التی توجه قلبه الیها فان کان قلبه متوجها الی الله تعالی، و عمله خالصا له سبحانه، فانه یعود الیه و یقبل عنده سواء کان فی مقابله شی‏ء أو لم یکن، و ان کان وجه قلبه متوجها الی غیره تعالی و عمله مشوبا بالأغراض الفاسدة و الأعراض الکاسدة، فعمله ینصرف الی ذلک الغیر سواء کان ذلک الغیر فی مقابل وجهه أو لم یکن.

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 آذر 1392برچسب:نماز,امام هادی,دانشنامه, توسط محمدکریمیان

پرسش :

 مي‌خواهم بدانم كه داستان ازدواج حضرت قاسم در شب عاشورا از كجا آمده است؟

 

پاسخ :

 آنچه از كتب معتبره برمي‌آيد اينست كه: دامادي حضرت قاسم در كربلا و تزويج او با فاطمه بنت الحسين صحت ندارد. به علاوه امام حسين (ع) دو دختر داشته است، يكي بنام سكينه كه بفرموده شيخ طبرسي، امام حسن (ع) او را بعقد عبدالله بن الحسن (ع) در آورده ولي پيش از زفاف، عبدالله به شهادت رسيد و ديگري بنام فاطمه كه زوجه حسن مثني بوده و در كربلا هم حضور داشت،

و امام حسين (ع) دختر ديگري نداشته تا حضرت قاسم با او ازدواج نمايد.

و اگر با استناد به بعضي از كتب براي امام دختري ديگر هم ثابت شود آن دختر فاطمه صغري بوده كه در كربلا نبوده و در هنگام حادثه كربلا در مدينه حضور داشت.

محدث نوري در كتاب لؤلؤ و مرجان مي‌فرمايد: بمقتضاي تمام كتبي كه معتبره‌اند و در فن حديث و انساب و سير نوشته شده است، نمي‌توان براي حضرت سيدالشهداء دختر قابل تزويج بي‌شوهري پيدا كرد كه اين قضيه با قطع نظر از صحت و سقم آن بحسب نقل، وقوعش ممكن باشد و

اما قضيه زبيده و شهربانو و قاسم ثاني در خاك ري و اطراف آن كه در السنه عوام دائر شده ، از خيالات واهيه است و شواهد كذب بودن آن بسيار است و تمام علماي انساب متفقند كه از قاسم بن الحسن نسلي باقي نمانده است.

منبع: پايگاه حوزه



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 دی 1392برچسب:عاشورا,حضرت قاسم,ازدواج,عاشورا, توسط محمدکریمیان

پرسش :

 آيا نماز جماعت اول وقت مهم تر است يا ادامه ي عزاداري امام حسين(عليه السلام)؟

 

پاسخ :

 پاسخ از حضرت آيت الله العظمي حسين مظاهري(دامت بركاته):

اقامه نماز اول وقت، بالاخص نماز جماعت، از هر عملي حتي عزاداري، مهم تر و افضل تر است و نبايد از آن تخلف شود.

منبع: خون موعود، علي(مهرداد) آقا شريفيان و عبدالرسول احمديان



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 19 دی 1392برچسب:نماز,امام حسین,عجیب,عزاداری, توسط محمدکریمیان

پرسش :

 چرا دنباله امامان بعد از امام حسين(عليه السلام) از فرزندان و خاندان امام حسن(عليه السلام) شروع نشده است؟

پاسخ :

 از متون ديني و روايات استفاده مي‏شود كه امامان معصوم(ع) توسط خداوند به امامت و رهبري منصوب شده‏اند. بدين گونه نبوده است كه ائمه(ع) فرزندان خويش را به عنوان رهبر منصوب نمايند و يا مردم در انتخاب آن‏ها نقش داشته باشند؛ تا گفته شود چرا بعد از امام حسين(ع) امامان از فرزندان امام حسن(ع) گزينش نشده و امامت به فرزندان وي منتقل نشده است.

جهت مشاهده ی  کامل پاسخ بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 دی 1392برچسب:پرسش,پاسخ,امامت,امام,امام حسین,امام حسین,شبهات, توسط محمدکریمیان
خطراتي كه كاربران فيس بوك را تهديد مي‌كند

 

كاربران فيس بوك به علت مشكلات امنيتي اين گونه شبكه‌هاي اجتماعي در معرض خطر سارقان و افراد هرزه‌اي هستند كه ممكن است با دانستن اطلاعات شخصي آنها برايشان مشكل ايجاد كنند، اين خطر به ويژه براي نوجوانان بيشتر است.

به گزارش فارس، تلويزيون العربيه در گزارشي به خطراتي كه كاربران شبكه‌هاي اجتماعي از جمله فيس بوك را تهديد مي‌كنند، پرداخت و افزود: عدم رعايت برخي از نكات امنيتي مي‌تواند بسياري از كاربران فيس بوك را طعمه دزدان قرار دهد.

اين گزارش با بيان اينكه "خودتان را شكار سارقان و هرزه‌ها قرار ندهيد " مي‌افزايد: شايد برخي‌ها چنين مقوله‌اي كه پيوسته از سوي كارشناسان خبره مطرح مي‌شود را تكراري بدانند و به آن توجه نكنند ولي سهل انگاري در اين امر مي‌تواند مشكلاتي را براي كاربران ايجاد كند.

بنابراين گزارش، انتخاب كلمه عبور ساده مي‌تواند راه را براي دسترسي به صفحه شخصي و بسياري از اطلاعات كاربر را براي سارقان اينترنتي باز كند بنابراين كارشناسان توصيه مي‌كنند كه در انتخاب كلمه عبور از حروف و اعداد با هم استفاده شود و از به كاربردن تاريخ مناسبات شخصي مختلف پرهيز شود.

اين گزارش مي‌افزايد: درج دقيق تاريخ تولد مي‌تواند سارقان و هكرها را به يافتن شماره حساب بانكي رهنمود سازد.

كارشناسان توصيه مي‌كنند كه در صورت درج اطلاعات و عكس‌هاي شخصي در صفحه فيس بوك فقط به دوستان اجازه دسترسي به آنها داده شود.

اين گزارش حاكي است: در استفاده از فيس بوك و ساير شبكه‌هاي اجتماعي بايستي نكات امنيتي را رعايت كرد و گرنه كاربران با مشكلات جدي روبه‌رو خواهند شد. براي نمونه چنانچه شخصي هنگام مسافرت رفتن اين موضوع را در صفحه فيس بوك مكتوب كند، قطعاً به فرصت طلب‌هايي كه منتظر چنين موقعيت‌هايي هستند؛ كمك مي‌كند.

كارشناسان اينترنت توصيه مي‌كنند براي حفاظت از جان كودكان از منتشر ساختن اطلاعات كامل و عكس‌ آنها جلوگيري شود چنانچه يكي از دوستان عكس‌ها و نام كودكانمان را منتشر ساخت از حق خود براي منع چنين كاري استفاده شود.

بنابراين گزارش ،‌كارشناسان مربوطه استفاده از فيس بوك را براي كودكان زير 13 سال پيشنهاد نمي‌كنند.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 دی 1392برچسب:فیس بوک,خطرات,شبکه ی اجتماعی,توئیتر, توسط محمدکریمیان

عمليات بيت المقدس

نقطه عطف فتوحات سرنوشت ساز جنگ

بيش از بيست ماه از آغاز جنگ تحميلي استكبار عليه جمهوري نوپاي اسلامي ايران مي گذشت و شهر خرمشهر همچنان در چنگ نيروهاي ارتش عرق قرار داشت . عمليات فتح المبين در منطقه غرب دزفول و شوش اخيرا به پايان رسيده و نتايج شگفت انگيز آن روح تازه اي را در كالبد رزمندگان اسلام دميده بود . فرماندهان جنگ بر آن بودند تا فرصت ابتكار عمل و كشاندن جنگ به يك شكل فرسايشي و بلند مدت از دشمن گرفته شود ، به ويژه آنكه فصل گرماي طاقت فرساي جنوب كشور در راه بود .

عمليات پيروزمندانه فتح المبين كه با آزاد سازي بخش گسترده اي از خاك خوزستان در شمال غرب اين استان پايان پذيرفته بود ، راه را براي آزاد سازي مناطق خرمشهر ، شلمچه ، هويزه و بخش هاي ديگر هموار ساخته بود ، چرا كه اين منطقه وسيع بر خلاف منطقه عملياتي فتح المبين فاقد عارضه و ناهمواري زميني بود .

البته دشمن در غرب رودخانه كارون كه در قلب خرمشهر جاري است ، استحكامات و موانع پيشرفته را احداث و 36 هزار نفر از نيروهاي خود را در خطوط پدافندي پيچيده اي متمركز و مستقر كرده بود . گذر از چنين خط مرگباري به يك معجزه و كاري خدايي شبيه بود . همچنان امام خميني ، فرمانده كل قوا به محض آزاد شدن خرمشهر فرمودند : خرمشهر را خدا آزاد كرد .

جهت مشاهده ی کامل بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 دی 1392برچسب:عملیات,ایران,جنگ, توسط محمدکریمیان

انقلاب حضرت مهدي‏عليه السلام همچون ديگر انقلاب‏ها، بدون مقدمه و زمينه سازي، به وجود نمي‏آيد؛ بلکه در آستانه ظهور، حرکت‏هايي شکل مي‏گيرد و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي‏آورد. اين سلسله قيام‏ها و انقلاب‏ها - که از سوي حق پويان صورت مي‏گيرد - بر اساس آنچه در بعضي از روايات آمده، زمينه را براي حرکت جهاني حضرت مهدي‏عليه السلام آماده مي‏کند.
پيشگويي تحقّق اين نشانه‏ها، به تعبيرهاي گوناگوني در روايات آمده که به بعضي از آنها اشاره مي‏شود: پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مي‏فرمايد: «گروهي از ناحيه مشرق، قد بر مي‏افرازند و زمينه حکومت مهدي‏عليه السلام را فراهم مي‏سازند». [1] .
در روايتي ديگر مي‏فرمايد:
«تَجِي‏ءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ کَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَي الثَّلْجِ» [2] ؛ «افرادي با بيرق‏هاي سياه از ناحيه مشرق مي‏آيند که دل‏هاي آنان مانند قطعه‏هاي فولاد، محکم است. پس هر کس قيام آنان را شنيد، براي بيعت به سوي آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه بر روي برف برود».
امام باقرعليه السلام مي‏فرمايد: «کَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلي عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّي يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلي صاحِبِکُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّي لَوْ اَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسي لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ» [3] ؛ «گويي قومي را مي‏بينم که از شرق در طلب حق قيام کرده‏اند؛ ولي بدانان نمي‏دهند و باز مطالبه مي‏کنند، اما بدان‏ها نمي‏دهند. پس چون چنين مي‏بينند، شمشيرهاي خود را بر دوش مي‏گيرند. در آن هنگام آنچه را مي‏خواهند به آنان مي‏دهند؛ ولي نمي‏پذيرند تا اينکه پيروز مي‏شوند و آن را جز به صاحب الامرعليه السلام تسليم نمي‏کنند. کشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را براي صاحب الامر مي‏گذارم». [4] .
در اين روايات به روشني از برپايي قيام‏ها و انقلاب‏هايي در آستانه ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگري نيز بر اين نکته اتفاق دارند که پيش از ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام، حکومتي به رهبري يکي از صالحان - که گمان مي‏رود از فرزندان، پيامبر هم باشد - در ناحيه مشرق تشکيل مي‏گردد و زمينه ظهور را مهيا مي‏سازد. اين حکومت، تا ظاهر شدن مهدي‏عليه السلام و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه مي‏يابد.
بر همين اساس، برخي تشکيل دولت شيعي مذهب صفويه را - که پس از قرن‏ها استيلاي حاکمان مستبد و متعصب عامي مذهب، روي کار آمد - همان دولتي دانسته‏اند که در روايات از جمله زمينه سازان حکومت مهدي‏عليه السلام به شمار آمده است.
در زمان ما نيز، برخي با استناد به ويژگي‏هايي که در روايات آمده، انقلاب اسلامي ايران را - که در سال 1357 ه .ش به رهبري امام خميني‏رحمه الله به پيروزي رسيد - همان دولتي دانسته‏اند که زمينه را براي ظهور و قيام مهدي‏عليه السلام آماده مي‏کند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه مي‏يابد. [5] .
بر اساس اين ديدگاه بسياري از نشانه‏ها که در روايات آمده بر انقلاب اسلامي ايران تطبيق مي‏کند؛ به ويژه در برخي روايات به رهبري قيام که سيدي از اولاد پيغمبر است و از قم قيام مي‏کند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند» اشاره شده است که همگي آنها به انقلاب اسلامي صدق مي‏کند.
در هر صورت، گرچه قراين فراواني اين احتمال را قوّت مي‏بخشد؛ ولي دليل قطعي و صحيحي در دست نيست که ثابت کند منظور از حکومت زمينه ساز - که ائمه‏عليهم السلام از آن خبر داده‏اند - انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني‏رحمه الله است.
البته اين، نخستين باري نيست که علماي شيعه، چنين احتمالي را مطرح ساخته‏اند. پيش از اين نيز، هرگاه حرکت و انقلابي از ناحيه شرق - به ويژه منطقه خراسان صورت مي‏گرفت - اين احتمال قوّت مي‏گرفت.
البته هيچ يک از آن حرکت‏ها به اندازه انقلاب اسلامي، زمينه ساز انقلاب مهدي‏عليه السلام نبوده‏اند؛ بلکه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامي باطل است. از اين رو احتمال اينکه مراد از «دولت زمينه‏ساز» از جمله انقلاب اسلامي ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام تداوم يابد، بسيار است.
در هر حال با توجه به روايات بسياري که در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدي‏عليه السلام، دولت‏هايي به حمايت از حق روي کار مي‏آيند و انقلاب‏هايي به حمايت از آن شکل مي‏گيرند و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي‏سازند و اين از نشانه‏هاي ظهور است. [6] .
آنچه ذکر شد زمينه سازي و زمينه سازان به طور خاصّ بود؛ ولي از روايات استفاده مي‏شود علاوه بر موارد فوق، تمامي منتظران به نوعي زمينه‏ساز ظهور محسوب مي‏شوند.

ويژگي‏هاي زمينه سازان:
در اين قسمت به پاره‏اي از ويژگي‏هاي زمينه‏سازان ظهور اشاره‏اي مي‏شود:

شناخت پروردگار:
خداوند متعال فلسفه اساسي آفرينش انسان‏ها را عبادت و بندگي معرفي فرموده است.
آنجا که مي‏فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الجِّنَ والاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدُونَ» [7] ؛ «جن و انس را جز براي اينکه عبادت کنند خلق نکردم».
اين مهم زماني حاصل مي‏گردد که شناخت نسبت به آن ذات مقدس فراهم آيد، پس از شناخت خداوند است که راه رشد، هموار و موانع بر طرف مي‏شود.
زمينه سازان ظهور و ياران امام مهدي‏عليه السلام، از جمله کساني‏اند که خداوند را آن گونه که شايسته است مي‏شناسند. حضرت علي‏عليه السلام اين شناخت والاي خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِيِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ» [8] .؛
«مرداني مؤمن که خدا را چنان که شايسته است شناخته‏اند و آنان، ياران مهدي‏عليه السلام در آخرالزمانند».
امام صادق‏عليه السلام قلب‏هاي آنان را بسان پولاد دانسته، مي‏فرمايد: «رِجالٌ کَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَکٌ فِي ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...» [9] ؛ «آنان مرداني‏اند که دل‏هاي‏شان گويا پاره‏هاي آهن است. هيچ ترديدي نسبت به خداوند قلب‏هايشان را نيالايد و قلب‏هايشان از سنگ استوارتر است».

شناخت امام زمان‏ :
يکي ديگر از برجسته‏ترين ويژگي‏هاي زمينه سازان ظهور، شناخت حضرت مهدي‏عليه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان لازم و ضروري است؛ ولي آنچه شناخت رهبر آخرين را از اهميتي دو چندان برخوردار مي‏سازد، شرايط ويژه او است. ولادت پنهان، زيست پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخي از اين ويژگي‏ها است.
زمينه سازان - که همان ياران حضرت مهدي‏عليه السلام هنگام ظهور هستند - امام خويش را به بهترين وجه مي‏شناسند و اين شناخت آگاهانه در تمامي وجودشان رسوخ کرده است. بنابراين زمينه‏سازي براي ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکان‏پذير نخواهد بود.
در روايات فراواني بيان شده است «... مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جَاهِليَّةً» [10] ؛ «هر که بميرد و امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهلي خواهد مرد».
امام‏صادق‏عليه السلام‏فرمود:
«...اِعرِفْ‏اِمامَکَ فَاِذا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرُّکَ؛ تَقَدَّمَ هَذا الامرُ اَمْ تَأَخَّرَ... فَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ کانَ کَمَنْ هُوَ فِي فُسْطاطِ القائِمِ» [11] ؛ «امام زمان خويش را بشناس، پس وقتي او را شناختي پيش افتادن و يا تأخير اين امر [ظهور] آسيبي به تو نخواهد رساند... پس هر آن کس که امام خويش را شناخت، مانند کسي است که در خيمه قائم‏عليه السلام باشد».
حضرت مهدي‏عليه السلام هر چند در پس پرده غيبت است؛ ولي هرگز جمال وجودش براي انسان‏هاي مهدي باور و مهدي ياور پنهان نبوده است. اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ظاهري ايشان نيز سودي در بر نخواهد داشت، چنان که کساني بودند که همواره جمال دلنشين پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام را زيارت مي‏کردند؛ ولي بهره معرفتي چنداني از آن اسوه‏هاي آفرينش نبردند.
امام صادق‏عليه السلام فرمود: «وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبْلَ اَنْ يَقُوْمَ صاحِبُ هَذا الاَمرِ کانَ بِمَنزِلَةِ مَنْ کانَ قاعِداً فِي عَسْکَرِهِ لا بَل بِمَنزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوائِهِ» [12] ؛ «هر آن کس که امامش را شناخت و قبل از قيام صاحب اين امر از دنيا رفت، بسان کسي است که در سپاه آن حضرت خدمت‏گزاري خواهد کرد؛ نه، بلکه مانند کسي است که زير پرچم آن حضرت است».
امام صادق‏عليه السلام با تأکيد، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجّت‏هاي الهي فرا خوانده، از جمله دعاهاي دوران غيبت را اين گونه توصيه فرموده است:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني». [13] .
اين دعا علاوه بر امام صادق‏عليه السلام از نواب اربعه نيز نقل شده که احتمال دارد ايشان از خود حضرت مهدي‏عليه السلام نقل کرده باشند. [14] .

اطاعت محض‏ از خداوند و اولياي‏ او :
کسي که به دنبال زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام است، پس از شناخت خداوند و امام زمان‏عليه السلام و اعتقاد به آنان، بايد اين شناخت و اعتقاد را عملي کرده و تبلور حقيقي آن را در اطاعت محض از آن انوار پاک ظاهر سازد.
همسو کردن رفتارها، نيت‏ها و جهت‏گيري‏ها، طبق خواست رهبر الهي، از مهم‏ترين ويژگي‏هاي رهروان راستين است و اين صفت به خوبي در ياران امام مهدي‏عليه السلام وجود دارد.
گفتني است اگر کسي در مرحله شناخت، در حد ممکن معرفت کسب نمود، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آنکه اگر کسي در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتي شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبي نخواهد بود.
امروزه نيز حضرت مهدي‏عليه السلام در پس پرده غيبت است، اما اراده و فرمانش را بايد گردن نهاد؛ چرا که اگر کسي اکنون از دستورات آن حضرت اطاعت کرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود.
رسول گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله در اين باره فرمود: «طوُبي لِمَنْ اَدرَکَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّي وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَليَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِک رُفَقائي وَ ذَوُو وُدّي وَ مَوَدَّتي وَاَکْرَمُ اُمَّتي عَلَيَّ» [15] ؛ «خوشا به حال کسي که، قائم اهل بيت مرا درک کند؛ حال آنکه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد. با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست باشد. اينان همنشين و دوستان من و گرامي‏ترين امت من در نزد من هستند».

احترام خالصانه:
از آنجايي که امام‏عليه السلام حقّي بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند متعال احترام او را بر مردمان لازم فرموده است. از اين رو هر آن چه مايه بزرگداشت او مي‏شود، از سوي ياران آن حضرت انجام مي‏گيرد، ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد نموده‏اند تا در زمان ظهور نيز همواره در تمامي امور، احترام و پيروي از آن حضرت را پاس دارند.
ائمه معصومين‏عليهم السلام، هرگز از اين مهم غفلت نکرده، عظمت شأن آخرين معصوم‏عليه السلام، ايشان را به تکريم و احترامي مثال زدني وا داشته است.
وقتي «دعبل خزاعي» قصيده‏اي زيبا براي امام علي بن موسي الرضاعليه السلام خواند - که در ابياتي از آن به حضرت مهدي‏عليه السلام اشاره شده بود - حضرتش به احترام ذکر نام مقدس ولي عصرعليه السلام متواضعانه برخاست، دست بر سر نهاد و براي فرج قائم آل محمدصلي الله عليه وآله دعا فرمود. [16] .
از امام صادق‏عليه السلام سؤال شد: «چرا به هنگام شنيدن نام «قائم» لازم است بر خيزيم!» آن حضرت فرمود: «حضرت مهدي‏عليه السلام ، غيبت طولاني دارد و اين لقب يادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است و لذا آن حضرت از شدت محبت و مرحمتي که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را به اين لقب ياد کند، نگاه محبت‏آميز مي‏کند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است که هر بنده خاضعي در مقابل صاحب عصر خود - هنگامي که مولاي بزرگوارش به سوي او بنگرد - از جاي برخيزد. پس بايد بر خيزد و تعجيل در فرج مولايش را از خداوند مسئلت نمايد». [17] .
علاوه بر حکمت ياد شده، آمادگي افراد در هر آن، براي قيام و مبارزه و جهاد در راه تحکيم عدالت اجتماعي، و حفظ حقوق انسان‏ها واجد اهميتي بسزا است.
انسان منتظر - که زمينه ساز ظهور در عصر غيبت است - بايد همواره داراي چنين هدفي باشد و در راه تحقق آن، به گونه‏هاي مختلف بکوشد و تا آنجا اين آمادگي را حفظ کند و ابراز دارد، که هرگاه نام پيشواي قيام (قائم) ذکر مي‏شود، به پا خيزد و آمادگي همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگي را هميشه به خود و ديگران تلقين و تحکيم کند. [18] .

انتظار راستين:
انتظار راستين - که اساس شخصيت زمينه سازان ظهور را شکل مي‏دهد - پيشينه‏اي بس دراز و طولاني در تاريخ شيعه دارد. آخرين فرستاده الهي بانگ بر آورده و انسان‏ها را به روزگاري سراسر نور نويد داده و فرموده است: «لا تَذهَبُ الدُّنيا حَتَّي يَلِيَ اُمَّتي رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي يُقالُ لَهُ المَهْدِيُّ» [19] ؛ «دنيا به پايان نرسد مگر اينکه امت مرا مردي از اهل بيت من رهبري کند که به او مهدي گفته مي‏شود».
اکنون قرن‏ها از آن بانک ملکوتي مي‏گذرد؛ ولي همچنان طنين دلنشين و اميدبخش آن در گوش انسان‏ها است. اين بشارت بزرگ، زندگي مردمان را در عصر بلند انتظار با تاريخي روشن از نمودها و جلوه‏هاي فکري و علمي، روزبه‏روز به آن دروازه روشنايي نزديک‏تر مي‏سازد.
آنچه در اين رهيافت از ارزشي بس بلند برخوردار است، زمينه‏سازي براي ايجاد آن حکومت موعود است؛ اگرچه زمان بر پايي آن از اسرار الهي و تنها در حيطه اراده خداوند است.
امام صادق‏عليه السلام اين معنا را چنين بيان فرموده است: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعمَلْ بِالوَرَعِ وَمحاسِنِ الاَخْلاقِ وَهُوَ مُنتَظِرٌ فَاِن ماتَ وَقامَ القائِمُ بَعْدُ کانَ لَهُ مِنَ الاَجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدرَکَهُ فَجِدُّوا وانْتَظِرُوا هَنيئاً لَکُمْ اَيَّتُهَا العِصابَةُ المَرْحُومَةُ»؛ [20] «هر کس که خوشحال مي‏شود که از ياران قائم‏عليه السلام باشد، بايد منتظر باشد و با پرهيزگاري و اخلاق نيکو عمل نمايد و با چنين حالتي منتظر باشد که هرگاه بميرد و پس از مردنش قائم‏عليه السلام به پا خيزد، پاداش او همچون کسي خواهد بود که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشيد و منتظر باشيد. گوارايتان باد اي گروه رحمت شده!»

آمادگي براي خدمت به حضرت مهدي:‏
آنان که وجودشان سرشار از عشق خداوند و اولياي او است، اگر عصر ظهور را درک کنند، بزرگ‏ترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله خواهد بود. شايد باور کردن اين سخن بسي مشکل نمايد که رئيس مذهب شيعه حضرت صادق‏عليه السلام، آن گاه که نام آخرين ذخيره الهي نزدش برده مي‏شد، با حسرتي بر آمده از عمق جان و آرزويي بي‏مانند آهي از نهاد بر مي‏آورد و مي‏فرمود: «لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي؛ [21] اگر او را درک کنم تمام روزهاي زندگي‏ام خدمتگزار او خواهم بود».
هر کس بخواهد در آن روزگار خدمت حضرتش نصيب گردد، بايد هم اکنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه کارهاي خود قرار دهد.

خودسازي و ديگرسازي:
يکي ديگر از ويژگي‏هاي ياران امام مهدي‏عليه السلام در عصر غيبت، خودسازي و مواظبت بر رفتار خويش است که در پي آن، جامعه و ديگران نيز به اين جهت متمايل خواهند شد. شکي نيست که دينداري در عصر غيبت حضرت مهدي‏عليه السلام، از هر زماني ديگر بسي مشکل‏تر و طاقت فرساتر است.
امام صادق‏عليه السلام سختي اين دوران را اين گونه تصوير کرده است: «صاحب اين امر، غيبتي دارد که در آن هر کس از دين خود دست بر ندارد، همانند کسي است که با کشيدن دست خود به ساقه قتاد [که بوته‏اي تيغ‏دار است] خارهاي آن را بسترد! پس کدام يک از شما با دست خود تيغ‏هاي قتاد را نگه مي‏دارد؟
سپس آن حضرت مدتي سر به زير افکند و فرمود: صاحب اين امر داراي غيبتي است؛ پس بنده خدا بايد پرهيزگاري و تقوا پيشه کند و به دين خود تمسک جويد». [22] .
اگرچه آزمايش‏هاي ديني براي همه ايمان آورندگان در همه زمان‏ها، قانون الهي است؛ اما در عصر غيبت تمامي عوامل‏دست به‏دست‏هم‏داده اين آزمايش را به اوج خود مي‏رساند. در اين دوران است که نگهداشت دين، بسيار دشوار است و بيشتر مردم به انگيزه‏هاي گوناگون، ايمان‏خويش‏رادرزندگي‏ازدست مي‏دهند.
گسترش زمينه‏هاي ناباوري، افزايش انگيزه‏هاي انحراف و گريز از دين و ستيزه جويي‏هاي دشمنان با دينداران و دينداري، از مهم‏ترين عوامل اين آزمايش است.
آنان که دراين گرداب‏هاي ترسناک، دين خود را حفظ کنند، از شأن و رتبه‏اي بس رفيع برخوردار خواهند بود. [23] .
انسان در اين دوران - بر خلاف دوران عصر پيامبرصلي الله عليه وآله و ديگر معصومان‏عليهم السلام - از تمامي دريافت‏هاي حسي نسبت به پيامبر و امامان‏عليهم السلام دور است و تنها بر اساس درک عقلي و تاريخي، پيامبرصلي الله عليه وآله و پيشوايان معصوم را مي‏شناسد و به رسالت و امامت ايشان ايمان مي‏آورد.
امام سجّادعليه السلام در اين باره مي‏فرمايد: «اي ابا خالد! مردم در زمان غيبت آن امام - که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند - از مردم هر زماني برترند؛ زيرا خداي متعال عقل و فهم و معرفتي به آنان عطا فرموده که غيبت نزد آنان، به منزله مشاهده است و آنان در آن زمان، به مانند مجاهدان پيش روي رسول خداصلي الله عليه وآله - که با شمشير به جهاد برخاستند - قرار داده است. آنان مخلصان حقيقي و شيعيان راستين و داعيان به دين خداي متعال در نهان و آشکارند». [24] .
موفقيت در اين آزمايش، نيازمند بينشي است که انسان ديندار در پرتو آن، بتوانددربرابرتحريف‏ها،شبهه‏ها و ترديدها رويکرد ديني خود را حفظ کند و با هيچ يک‏ازعوامل‏انحراف، خلوص و دينداري را در فکر و عمل از دست ندهد.
اگر چنين شد مصداق اين فرمايش رسول گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله خواهد بود که فرمود: «به زودي پس از شما، کساني مي‏آيند که يک تن از آنان پاداش پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: اي رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنين در رکاب شما جهاد کرديم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است؟!
پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله فرمود: اگر آنچه از آزارها و رنج‏ها که بر آنان مي‏رسد، بر شما آيد، بسان آنان، شکيبايي نخواهيد داشت». [25] .
پايداري بر دين در روزگار غيبت، به تحمل سختي‏ها، محروميت‏ها و تنگناهاي مادي خلاصه نمي‏شود؛ بلکه تحمّل فشارهاي سخت روحي و معنوي نيز، بر آنها افزوده مي‏گردد و چنانچه دينداري با صبر و شکيبايي درست و آگاهانه توأم نباشد، به تدريج نااميدي به مردم روي مي‏آورد و باور را از روح و فکر آنان بر مي‏دارد.

پی نوشت ها:
[1] کنزالعمال، ج 14، ص 263؛ المعجم الاوسط، الطبراني، ج 1، ص 94.
[2] کشف الغمة، ج 2، ص 473؛ بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[3] الغيبة، ص 273؛ ح 50.
[4] بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[5] مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدي‏عليه السلام، ص 207.
[6] جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهدي‏عليه السلام، ص 303 - 306.
[7] ذاريات (51)، آيه 56.
[8] بحارالانوار، ج 57، ص 229.
[9] بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[10] کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409.
[11] الغيبة، ص 331.
[12] الکافي، ج 1، ص 371.
[13] الکافي، ج 1، ص 337؛ کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 342؛ الغيبة، ص 166.
[14] ر.ک: کمال‏الدين، ج 2، ص 512.
[15] کتاب الغيبة، ص 456؛ کمال‏الدين، ج 1، ص 286، ح 3.
[16] منتخب الاثر، ص 640، ح 3.
[17] همان، ح 4.
[18] خورشيد مغرب، ص 264.
[19] شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ص 644، ح 3.
[20] الغيبة، ص 200، ح 16.
[21] همان، ص 245، ح 46. [22] الکافي، ج 1، ص 335، ح 1.
[23] رک: کمال‏الدين و تمام النعمة، ص 288، ح 8؛ من لا يحضره‏ الفقيه، ج 4، ص 365.
[24] کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 319.
[25] کتاب الغيبة، ص 456.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 دی 1392برچسب:امام زمان,ظهور,زمینه سازی, توسط محمدکریمیان

انقلاب حضرت مهدي‏عليه السلام همچون ديگر انقلاب‏ها، بدون مقدمه و زمينه سازي، به وجود نمي‏آيد؛ بلکه در آستانه ظهور، حرکت‏هايي شکل مي‏گيرد و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي‏آورد. اين سلسله قيام‏ها و انقلاب‏ها - که از سوي حق پويان صورت مي‏گيرد - بر اساس آنچه در بعضي از روايات آمده، زمينه را براي حرکت جهاني حضرت مهدي‏عليه السلام آماده مي‏کند.
پيشگويي تحقّق اين نشانه‏ها، به تعبيرهاي گوناگوني در روايات آمده که به بعضي از آنها اشاره مي‏شود: پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مي‏فرمايد: «گروهي از ناحيه مشرق، قد بر مي‏افرازند و زمينه حکومت مهدي‏عليه السلام را فراهم مي‏سازند». [1] .
در روايتي ديگر مي‏فرمايد:
«تَجِي‏ءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ کَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَي الثَّلْجِ» [2] ؛ «افرادي با بيرق‏هاي سياه از ناحيه مشرق مي‏آيند که دل‏هاي آنان مانند قطعه‏هاي فولاد، محکم است. پس هر کس قيام آنان را شنيد، براي بيعت به سوي آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه بر روي برف برود».
امام باقرعليه السلام مي‏فرمايد: «کَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلي عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّي يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلي صاحِبِکُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّي لَوْ اَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسي لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ» [3] ؛ «گويي قومي را مي‏بينم که از شرق در طلب حق قيام کرده‏اند؛ ولي بدانان نمي‏دهند و باز مطالبه مي‏کنند، اما بدان‏ها نمي‏دهند. پس چون چنين مي‏بينند، شمشيرهاي خود را بر دوش مي‏گيرند. در آن هنگام آنچه را مي‏خواهند به آنان مي‏دهند؛ ولي نمي‏پذيرند تا اينکه پيروز مي‏شوند و آن را جز به صاحب الامرعليه السلام تسليم نمي‏کنند. کشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را براي صاحب الامر مي‏گذارم». [4] .
در اين روايات به روشني از برپايي قيام‏ها و انقلاب‏هايي در آستانه ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگري نيز بر اين نکته اتفاق دارند که پيش از ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام، حکومتي به رهبري يکي از صالحان - که گمان مي‏رود از فرزندان، پيامبر هم باشد - در ناحيه مشرق تشکيل مي‏گردد و زمينه ظهور را مهيا مي‏سازد. اين حکومت، تا ظاهر شدن مهدي‏عليه السلام و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه مي‏يابد.
بر همين اساس، برخي تشکيل دولت شيعي مذهب صفويه را - که پس از قرن‏ها استيلاي حاکمان مستبد و متعصب عامي مذهب، روي کار آمد - همان دولتي دانسته‏اند که در روايات از جمله زمينه سازان حکومت مهدي‏عليه السلام به شمار آمده است.
در زمان ما نيز، برخي با استناد به ويژگي‏هايي که در روايات آمده، انقلاب اسلامي ايران را - که در سال 1357 ه .ش به رهبري امام خميني‏رحمه الله به پيروزي رسيد - همان دولتي دانسته‏اند که زمينه را براي ظهور و قيام مهدي‏عليه السلام آماده مي‏کند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه مي‏يابد. [5] .
بر اساس اين ديدگاه بسياري از نشانه‏ها که در روايات آمده بر انقلاب اسلامي ايران تطبيق مي‏کند؛ به ويژه در برخي روايات به رهبري قيام که سيدي از اولاد پيغمبر است و از قم قيام مي‏کند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند» اشاره شده است که همگي آنها به انقلاب اسلامي صدق مي‏کند.
در هر صورت، گرچه قراين فراواني اين احتمال را قوّت مي‏بخشد؛ ولي دليل قطعي و صحيحي در دست نيست که ثابت کند منظور از حکومت زمينه ساز - که ائمه‏عليهم السلام از آن خبر داده‏اند - انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني‏رحمه الله است.
البته اين، نخستين باري نيست که علماي شيعه، چنين احتمالي را مطرح ساخته‏اند. پيش از اين نيز، هرگاه حرکت و انقلابي از ناحيه شرق - به ويژه منطقه خراسان صورت مي‏گرفت - اين احتمال قوّت مي‏گرفت.
البته هيچ يک از آن حرکت‏ها به اندازه انقلاب اسلامي، زمينه ساز انقلاب مهدي‏عليه السلام نبوده‏اند؛ بلکه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامي باطل است. از اين رو احتمال اينکه مراد از «دولت زمينه‏ساز» از جمله انقلاب اسلامي ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام تداوم يابد، بسيار است.
در هر حال با توجه به روايات بسياري که در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدي‏عليه السلام، دولت‏هايي به حمايت از حق روي کار مي‏آيند و انقلاب‏هايي به حمايت از آن شکل مي‏گيرند و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي‏سازند و اين از نشانه‏هاي ظهور است. [6] .
آنچه ذکر شد زمينه سازي و زمينه سازان به طور خاصّ بود؛ ولي از روايات استفاده مي‏شود علاوه بر موارد فوق، تمامي منتظران به نوعي زمينه‏ساز ظهور محسوب مي‏شوند.

ويژگي‏هاي زمينه سازان:
در اين قسمت به پاره‏اي از ويژگي‏هاي زمينه‏سازان ظهور اشاره‏اي مي‏شود:

شناخت پروردگار:
خداوند متعال فلسفه اساسي آفرينش انسان‏ها را عبادت و بندگي معرفي فرموده است.
آنجا که مي‏فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الجِّنَ والاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدُونَ» [7] ؛ «جن و انس را جز براي اينکه عبادت کنند خلق نکردم».
اين مهم زماني حاصل مي‏گردد که شناخت نسبت به آن ذات مقدس فراهم آيد، پس از شناخت خداوند است که راه رشد، هموار و موانع بر طرف مي‏شود.
زمينه سازان ظهور و ياران امام مهدي‏عليه السلام، از جمله کساني‏اند که خداوند را آن گونه که شايسته است مي‏شناسند. حضرت علي‏عليه السلام اين شناخت والاي خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِيِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ» [8] .؛
«مرداني مؤمن که خدا را چنان که شايسته است شناخته‏اند و آنان، ياران مهدي‏عليه السلام در آخرالزمانند».
امام صادق‏عليه السلام قلب‏هاي آنان را بسان پولاد دانسته، مي‏فرمايد: «رِجالٌ کَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَکٌ فِي ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...» [9] ؛ «آنان مرداني‏اند که دل‏هاي‏شان گويا پاره‏هاي آهن است. هيچ ترديدي نسبت به خداوند قلب‏هايشان را نيالايد و قلب‏هايشان از سنگ استوارتر است».

شناخت امام زمان‏ :
يکي ديگر از برجسته‏ترين ويژگي‏هاي زمينه سازان ظهور، شناخت حضرت مهدي‏عليه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان لازم و ضروري است؛ ولي آنچه شناخت رهبر آخرين را از اهميتي دو چندان برخوردار مي‏سازد، شرايط ويژه او است. ولادت پنهان، زيست پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخي از اين ويژگي‏ها است.
زمينه سازان - که همان ياران حضرت مهدي‏عليه السلام هنگام ظهور هستند - امام خويش را به بهترين وجه مي‏شناسند و اين شناخت آگاهانه در تمامي وجودشان رسوخ کرده است. بنابراين زمينه‏سازي براي ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکان‏پذير نخواهد بود.
در روايات فراواني بيان شده است «... مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جَاهِليَّةً» [10] ؛ «هر که بميرد و امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهلي خواهد مرد».
امام‏صادق‏عليه السلام‏فرمود:
«...اِعرِفْ‏اِمامَکَ فَاِذا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرُّکَ؛ تَقَدَّمَ هَذا الامرُ اَمْ تَأَخَّرَ... فَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ کانَ کَمَنْ هُوَ فِي فُسْطاطِ القائِمِ» [11] ؛ «امام زمان خويش را بشناس، پس وقتي او را شناختي پيش افتادن و يا تأخير اين امر [ظهور] آسيبي به تو نخواهد رساند... پس هر آن کس که امام خويش را شناخت، مانند کسي است که در خيمه قائم‏عليه السلام باشد».
حضرت مهدي‏عليه السلام هر چند در پس پرده غيبت است؛ ولي هرگز جمال وجودش براي انسان‏هاي مهدي باور و مهدي ياور پنهان نبوده است. اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ظاهري ايشان نيز سودي در بر نخواهد داشت، چنان که کساني بودند که همواره جمال دلنشين پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام را زيارت مي‏کردند؛ ولي بهره معرفتي چنداني از آن اسوه‏هاي آفرينش نبردند.
امام صادق‏عليه السلام فرمود: «وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبْلَ اَنْ يَقُوْمَ صاحِبُ هَذا الاَمرِ کانَ بِمَنزِلَةِ مَنْ کانَ قاعِداً فِي عَسْکَرِهِ لا بَل بِمَنزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوائِهِ» [12] ؛ «هر آن کس که امامش را شناخت و قبل از قيام صاحب اين امر از دنيا رفت، بسان کسي است که در سپاه آن حضرت خدمت‏گزاري خواهد کرد؛ نه، بلکه مانند کسي است که زير پرچم آن حضرت است».
امام صادق‏عليه السلام با تأکيد، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجّت‏هاي الهي فرا خوانده، از جمله دعاهاي دوران غيبت را اين گونه توصيه فرموده است:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني». [13] .
اين دعا علاوه بر امام صادق‏عليه السلام از نواب اربعه نيز نقل شده که احتمال دارد ايشان از خود حضرت مهدي‏عليه السلام نقل کرده باشند. [14] .

اطاعت محض‏ از خداوند و اولياي‏ او :
کسي که به دنبال زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام است، پس از شناخت خداوند و امام زمان‏عليه السلام و اعتقاد به آنان، بايد اين شناخت و اعتقاد را عملي کرده و تبلور حقيقي آن را در اطاعت محض از آن انوار پاک ظاهر سازد.
همسو کردن رفتارها، نيت‏ها و جهت‏گيري‏ها، طبق خواست رهبر الهي، از مهم‏ترين ويژگي‏هاي رهروان راستين است و اين صفت به خوبي در ياران امام مهدي‏عليه السلام وجود دارد.
گفتني است اگر کسي در مرحله شناخت، در حد ممکن معرفت کسب نمود، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آنکه اگر کسي در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتي شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبي نخواهد بود.
امروزه نيز حضرت مهدي‏عليه السلام در پس پرده غيبت است، اما اراده و فرمانش را بايد گردن نهاد؛ چرا که اگر کسي اکنون از دستورات آن حضرت اطاعت کرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود.
رسول گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله در اين باره فرمود: «طوُبي لِمَنْ اَدرَکَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّي وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَليَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِک رُفَقائي وَ ذَوُو وُدّي وَ مَوَدَّتي وَاَکْرَمُ اُمَّتي عَلَيَّ» [15] ؛ «خوشا به حال کسي که، قائم اهل بيت مرا درک کند؛ حال آنکه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد. با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست باشد. اينان همنشين و دوستان من و گرامي‏ترين امت من در نزد من هستند».

احترام خالصانه:
از آنجايي که امام‏عليه السلام حقّي بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند متعال احترام او را بر مردمان لازم فرموده است. از اين رو هر آن چه مايه بزرگداشت او مي‏شود، از سوي ياران آن حضرت انجام مي‏گيرد، ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد نموده‏اند تا در زمان ظهور نيز همواره در تمامي امور، احترام و پيروي از آن حضرت را پاس دارند.
ائمه معصومين‏عليهم السلام، هرگز از اين مهم غفلت نکرده، عظمت شأن آخرين معصوم‏عليه السلام، ايشان را به تکريم و احترامي مثال زدني وا داشته است.
وقتي «دعبل خزاعي» قصيده‏اي زيبا براي امام علي بن موسي الرضاعليه السلام خواند - که در ابياتي از آن به حضرت مهدي‏عليه السلام اشاره شده بود - حضرتش به احترام ذکر نام مقدس ولي عصرعليه السلام متواضعانه برخاست، دست بر سر نهاد و براي فرج قائم آل محمدصلي الله عليه وآله دعا فرمود. [16] .
از امام صادق‏عليه السلام سؤال شد: «چرا به هنگام شنيدن نام «قائم» لازم است بر خيزيم!» آن حضرت فرمود: «حضرت مهدي‏عليه السلام ، غيبت طولاني دارد و اين لقب يادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است و لذا آن حضرت از شدت محبت و مرحمتي که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را به اين لقب ياد کند، نگاه محبت‏آميز مي‏کند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است که هر بنده خاضعي در مقابل صاحب عصر خود - هنگامي که مولاي بزرگوارش به سوي او بنگرد - از جاي برخيزد. پس بايد بر خيزد و تعجيل در فرج مولايش را از خداوند مسئلت نمايد». [17] .
علاوه بر حکمت ياد شده، آمادگي افراد در هر آن، براي قيام و مبارزه و جهاد در راه تحکيم عدالت اجتماعي، و حفظ حقوق انسان‏ها واجد اهميتي بسزا است.
انسان منتظر - که زمينه ساز ظهور در عصر غيبت است - بايد همواره داراي چنين هدفي باشد و در راه تحقق آن، به گونه‏هاي مختلف بکوشد و تا آنجا اين آمادگي را حفظ کند و ابراز دارد، که هرگاه نام پيشواي قيام (قائم) ذکر مي‏شود، به پا خيزد و آمادگي همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگي را هميشه به خود و ديگران تلقين و تحکيم کند. [18] .

انتظار راستين:
انتظار راستين - که اساس شخصيت زمينه سازان ظهور را شکل مي‏دهد - پيشينه‏اي بس دراز و طولاني در تاريخ شيعه دارد. آخرين فرستاده الهي بانگ بر آورده و انسان‏ها را به روزگاري سراسر نور نويد داده و فرموده است: «لا تَذهَبُ الدُّنيا حَتَّي يَلِيَ اُمَّتي رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي يُقالُ لَهُ المَهْدِيُّ» [19] ؛ «دنيا به پايان نرسد مگر اينکه امت مرا مردي از اهل بيت من رهبري کند که به او مهدي گفته مي‏شود».
اکنون قرن‏ها از آن بانک ملکوتي مي‏گذرد؛ ولي همچنان طنين دلنشين و اميدبخش آن در گوش انسان‏ها است. اين بشارت بزرگ، زندگي مردمان را در عصر بلند انتظار با تاريخي روشن از نمودها و جلوه‏هاي فکري و علمي، روزبه‏روز به آن دروازه روشنايي نزديک‏تر مي‏سازد.
آنچه در اين رهيافت از ارزشي بس بلند برخوردار است، زمينه‏سازي براي ايجاد آن حکومت موعود است؛ اگرچه زمان بر پايي آن از اسرار الهي و تنها در حيطه اراده خداوند است.
امام صادق‏عليه السلام اين معنا را چنين بيان فرموده است: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعمَلْ بِالوَرَعِ وَمحاسِنِ الاَخْلاقِ وَهُوَ مُنتَظِرٌ فَاِن ماتَ وَقامَ القائِمُ بَعْدُ کانَ لَهُ مِنَ الاَجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدرَکَهُ فَجِدُّوا وانْتَظِرُوا هَنيئاً لَکُمْ اَيَّتُهَا العِصابَةُ المَرْحُومَةُ»؛ [20] «هر کس که خوشحال مي‏شود که از ياران قائم‏عليه السلام باشد، بايد منتظر باشد و با پرهيزگاري و اخلاق نيکو عمل نمايد و با چنين حالتي منتظر باشد که هرگاه بميرد و پس از مردنش قائم‏عليه السلام به پا خيزد، پاداش او همچون کسي خواهد بود که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشيد و منتظر باشيد. گوارايتان باد اي گروه رحمت شده!»

آمادگي براي خدمت به حضرت مهدي:‏
آنان که وجودشان سرشار از عشق خداوند و اولياي او است، اگر عصر ظهور را درک کنند، بزرگ‏ترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله خواهد بود. شايد باور کردن اين سخن بسي مشکل نمايد که رئيس مذهب شيعه حضرت صادق‏عليه السلام، آن گاه که نام آخرين ذخيره الهي نزدش برده مي‏شد، با حسرتي بر آمده از عمق جان و آرزويي بي‏مانند آهي از نهاد بر مي‏آورد و مي‏فرمود: «لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي؛ [21] اگر او را درک کنم تمام روزهاي زندگي‏ام خدمتگزار او خواهم بود».
هر کس بخواهد در آن روزگار خدمت حضرتش نصيب گردد، بايد هم اکنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه کارهاي خود قرار دهد.

خودسازي و ديگرسازي:
يکي ديگر از ويژگي‏هاي ياران امام مهدي‏عليه السلام در عصر غيبت، خودسازي و مواظبت بر رفتار خويش است که در پي آن، جامعه و ديگران نيز به اين جهت متمايل خواهند شد. شکي نيست که دينداري در عصر غيبت حضرت مهدي‏عليه السلام، از هر زماني ديگر بسي مشکل‏تر و طاقت فرساتر است.
امام صادق‏عليه السلام سختي اين دوران را اين گونه تصوير کرده است: «صاحب اين امر، غيبتي دارد که در آن هر کس از دين خود دست بر ندارد، همانند کسي است که با کشيدن دست خود به ساقه قتاد [که بوته‏اي تيغ‏دار است] خارهاي آن را بسترد! پس کدام يک از شما با دست خود تيغ‏هاي قتاد را نگه مي‏دارد؟
سپس آن حضرت مدتي سر به زير افکند و فرمود: صاحب اين امر داراي غيبتي است؛ پس بنده خدا بايد پرهيزگاري و تقوا پيشه کند و به دين خود تمسک جويد». [22] .
اگرچه آزمايش‏هاي ديني براي همه ايمان آورندگان در همه زمان‏ها، قانون الهي است؛ اما در عصر غيبت تمامي عوامل‏دست به‏دست‏هم‏داده اين آزمايش را به اوج خود مي‏رساند. در اين دوران است که نگهداشت دين، بسيار دشوار است و بيشتر مردم به انگيزه‏هاي گوناگون، ايمان‏خويش‏رادرزندگي‏ازدست مي‏دهند.
گسترش زمينه‏هاي ناباوري، افزايش انگيزه‏هاي انحراف و گريز از دين و ستيزه جويي‏هاي دشمنان با دينداران و دينداري، از مهم‏ترين عوامل اين آزمايش است.
آنان که دراين گرداب‏هاي ترسناک، دين خود را حفظ کنند، از شأن و رتبه‏اي بس رفيع برخوردار خواهند بود. [23] .
انسان در اين دوران - بر خلاف دوران عصر پيامبرصلي الله عليه وآله و ديگر معصومان‏عليهم السلام - از تمامي دريافت‏هاي حسي نسبت به پيامبر و امامان‏عليهم السلام دور است و تنها بر اساس درک عقلي و تاريخي، پيامبرصلي الله عليه وآله و پيشوايان معصوم را مي‏شناسد و به رسالت و امامت ايشان ايمان مي‏آورد.
امام سجّادعليه السلام در اين باره مي‏فرمايد: «اي ابا خالد! مردم در زمان غيبت آن امام - که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند - از مردم هر زماني برترند؛ زيرا خداي متعال عقل و فهم و معرفتي به آنان عطا فرموده که غيبت نزد آنان، به منزله مشاهده است و آنان در آن زمان، به مانند مجاهدان پيش روي رسول خداصلي الله عليه وآله - که با شمشير به جهاد برخاستند - قرار داده است. آنان مخلصان حقيقي و شيعيان راستين و داعيان به دين خداي متعال در نهان و آشکارند». [24] .
موفقيت در اين آزمايش، نيازمند بينشي است که انسان ديندار در پرتو آن، بتوانددربرابرتحريف‏ها،شبهه‏ها و ترديدها رويکرد ديني خود را حفظ کند و با هيچ يک‏ازعوامل‏انحراف، خلوص و دينداري را در فکر و عمل از دست ندهد.
اگر چنين شد مصداق اين فرمايش رسول گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله خواهد بود که فرمود: «به زودي پس از شما، کساني مي‏آيند که يک تن از آنان پاداش پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: اي رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنين در رکاب شما جهاد کرديم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است؟!
پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله فرمود: اگر آنچه از آزارها و رنج‏ها که بر آنان مي‏رسد، بر شما آيد، بسان آنان، شکيبايي نخواهيد داشت». [25] .
پايداري بر دين در روزگار غيبت، به تحمل سختي‏ها، محروميت‏ها و تنگناهاي مادي خلاصه نمي‏شود؛ بلکه تحمّل فشارهاي سخت روحي و معنوي نيز، بر آنها افزوده مي‏گردد و چنانچه دينداري با صبر و شکيبايي درست و آگاهانه توأم نباشد، به تدريج نااميدي به مردم روي مي‏آورد و باور را از روح و فکر آنان بر مي‏دارد.

پی نوشت ها:
[1] کنزالعمال، ج 14، ص 263؛ المعجم الاوسط، الطبراني، ج 1، ص 94.
[2] کشف الغمة، ج 2، ص 473؛ بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[3] الغيبة، ص 273؛ ح 50.
[4] بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[5] مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدي‏عليه السلام، ص 207.
[6] جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهدي‏عليه السلام، ص 303 - 306.
[7] ذاريات (51)، آيه 56.
[8] بحارالانوار، ج 57، ص 229.
[9] بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[10] کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409.
[11] الغيبة، ص 331.
[12] الکافي، ج 1، ص 371.
[13] الکافي، ج 1، ص 337؛ کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 342؛ الغيبة، ص 166.
[14] ر.ک: کمال‏الدين، ج 2، ص 512.
[15] کتاب الغيبة، ص 456؛ کمال‏الدين، ج 1، ص 286، ح 3.
[16] منتخب الاثر، ص 640، ح 3.
[17] همان، ح 4.
[18] خورشيد مغرب، ص 264.
[19] شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ص 644، ح 3.
[20] الغيبة، ص 200، ح 16.
[21] همان، ص 245، ح 46. [22] الکافي، ج 1، ص 335، ح 1.
[23] رک: کمال‏الدين و تمام النعمة، ص 288، ح 8؛ من لا يحضره‏ الفقيه، ج 4، ص 365.
[24] کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 319.
[25] کتاب الغيبة، ص 456.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 دی 1392برچسب:امام زمان,ظهور,زمینه سازی, توسط محمدکریمیان

محمد بن ابی‏ حمزه می‏گوید؛ پدرم گفت: امام سجاد علیه‏السلام را در یکی از شبها در کنار کعبه دیدم که نماز می‏خواند، قیام نماز را طول داد، به گونه‏ای که دیدم گاهی بر پای راستش تکیه و گاهی بر پای چپش تکیه می‏کند. سپس شنیدم، که گریان می‏گفت:
یا سیدی تعذبنی و حبک فی قلبی... «ای آقای من! آیا مرا عذاب کنی، با اینکه حب تو در قلبم هست، سوگند به عزت اگر چنین کنی، مرا در قیامت با مردی محشور کنی که دیر زمانی به خاطر تو با آن دشمنی کرده‏ام.» [1] .
طاووس یمانی می‏گوید؛ شبی در کنار کعبه بودم، دیدم امام سجاد علیه‏السلام به حجر اسماعیل وارد گردید، به نماز ایستاد و به سجده رفت. با خود گفتم این مرد صالح از خاندان رسالت است، خوب است از فرصت استفاده کرده و گوش کنم و بدانم در سجده چه می‏گوید، شنیدم که می‏گفت: عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک: «بنده کوچکت به در خانه تو آمده، بیچاره آستانت به درگاه تو آمده، فقیر تو به سوی تو آمده، درخواست کننده درگاهت سر به آستانت نهاده است.» طاووس می‏گوید: من این کلمات را یاد گرفتم؛ در رفع هر گرفتاری و اندوه آنها را خواندم و اندوه و گرفتاریم برطرف گردید. [2] . اسمعی می‏گوید: شبی به طواف کعبه پرداختم، ناگاه جوان زیبا و خوش قامتی را دیدم که پرده کعبه را گرفته بود و چنین راز و نیاز می‏کرد: نامت العیون، و علت النجوم، و انت الملک الحی القیوم، غلقت الملوک ابوابها، و اقامت علیها حراسها، و بابک مفتوح للسائلین، جئتک لتنظر الی برحمتک یا ارحم الراحمین؛ «چشمها به خواب رفته، و ستارگان اوج گرفته (و غایب شده‏اند)، و تو حاکم زنده و پایدار هستی، و در این دل شب پادشاهان درهای قصرهایشان را بسته‏اند، و نگهبانان و حاجبان بر آن گمارده‏اند، ولی تنها در خانه تو برای درخواست کنندگان گشوده است، هم اکنون به در خانه‏ات آمده‏ام تا با نظر رحمتت به من بنگری، ای خداوندی که مهربانترین مهربانان هستی». سپس به خواندن این اشعار مشغول شد:

یا من یجیب دعاء المضطر فی الظلم‏
یا کاشف الکرب و البلوی مع السقم‏

قد نام وفدک حول البیت قاطبة
و انت وحدک یا قیوم لم تنم‏

ادعوک رب دعاء قد امرت به‏
فارحم بکائی بحق البیت والحرم‏

ان کان عفوک لا یرجوه ذو سرف‏
فمن یجود علی العاصین بالنعم؟

«ای کسی که دعای گرفتاران را در تاریکیهای شب اجابت می‏کنی، و ای کسی که دردها و رنجها و بیماریها را برطرف می‏سازی. همه مهمانان تو بر گرد خانه‏ات خوابیده‏اند، و تنها چشم تو ای خدای قیوم، به خواب نمی‏رود. پروردگارا! تو را به دعایی که خودت به آن دستور داده‏ای می‏خوانم که به حق حرمت کعبه و حرم، به گریه‏ام رحم کن. اگر عفو و احسان تو به گنهکارانی که اسراف در گناه نموده‏اند نرسد، گنهکاران به در خانه چه کسی بروند که امید بخشش داشته باشند؟!» [3] . سپس سر به سوی آسمان بلند کرده، چنین ادامه داد: الهی! سیدی و مولای! ان اطعتک بعلمی و معرفتی فلک الحمد و المنة علی، و ان عصیتک بجهلی فلک الحجة علی: «ای خدای من! آقا و مولای من! اگر از روی آگاهی تو را اطاعت کرده‏ام، حمد و سپاس، شایسته تو است، و رهین منت توام، و اگر از روی نادانی، گناه کرده‏ام، حجت تو بر من تمام است...» [4] .

پی نوشت ها:
[1] اصول کافی، ج 2، ص 579.
[2] ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 144 - کشف الغمه، ج 2، ص 273.
[3] مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 150 - 151.
[4] بحر المحبه غزالی، ص 43.

منبع: نگاهی بر زندگی امام سجاد؛ محمد محمدی اشتهاردی؛ سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 7 دی 1392برچسب:مناجات,امام,سجاد, توسط محمدکریمیان

تاریخچه جنگ نرم در قرآن مجید

 

از دیر باز این شیوه ی جنگی مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوی انسان ها در جنگ به عنوان یک ساز و کار مناسب ، مؤثر و به مراتب کم هزینه مورد توجه بوده است . تنها تفاوتی که می توان در میان جنگ های نرم در طی دوران گذشته تا عصر حاضر یافت تفاوت در ابزارها و روش های ان است و اصولا بهره گیری از هر نوع ابزاری در جنگ نرم بر این پایه و محور قرار می گیرد که بر اندیشه و احساسات مخاطب تأثیر گذاشته و او را مرعوب خود سازد و بی آن که واکنشی از خود نشان دهد تسلیم دشمن شده و در مسیر خواسته های او گام بردارد .

 

از دیدگاه قرآن جنگ نرم از لحظه ی سرکشی و بیرون راندن شیطان از درگاه خداوند آغاز گردیده و « الی یوم الوقت المعلوم » ادامه خواهد  داشت . پیشینه ی جنگ نرم به آغاز تقابل حضرت آدم ( ع ) و حضرت حوا ( س ) با شیطان بر می گردد . شیطان در گمراه نمودن انسان از همه ی امکانات و راهکارهای خود نظیر سیاست در کمین ، سیاست گام به گام ، سیاست پیگیری مداوم و سیاست هجوم جمعی و همه جانبه و افراد جنی و انسی خود استفاده می کند . « من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدورالناس من الجنه والناس »

 

 

[1]

 

آن چه در این میان جلب توجه می نماید پیچیده تر شدن جنگ نرم در گذر زمان است . در زمان پیامبر ( ص ) شیطان از همه تجربیات و ابزارهای خود برای مقابله با پیامبر ( ص ) و اصحابش استفاده می نماید .

 

 

 خداوند در قرآن مجید وجود جنگ نرم و تلاش خزنده و آرام دشمن را برای راه اندازی آن را به مؤمنان هشدار می دهد و فرماندهان و سردمداران جنگ نرم را معرفی می نماید و سرانجام راههای مبارزه با آن و همچنین چگونگی در امان ماندن از نتایج شوم جنگ نرم را به ما نشان می دهد . از دیدگاه قرآن شیطان منشاء تمام دشمنی ها و دسته بندی ها ، جناح سازی ها و مدیریت پنهان جریان باطل در برابر انبیاء و اولیاء الهی بوده است و هدف او راهبری و پیشبرد بشریت به سوی ظلم و فساد و جلوگیری از تحقق رخداد ظهور مهدی ( عج ) بوده است .

 

کفار همیشه تمام راه های ممکن را علیه مؤمنان استفاده کرده اند . بنابراین قرآن در آیات جهاد و دفاع موضعگیری سختی علیه دشمنان دارد . مشرکان و منافقان در جنگ نرم هر چند از ابزار غیر خشونت آمیز استفاده می کنند اما همان اهداف سلطه گری خود را دارند .



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 آذر 1392برچسب:تاریخ,تاریخچه,جنگ نرم, توسط محمدکریمیان

جنگ نرم از نظر قرآن کریم

يكي از شيوه هاي جنگي، جنگ نرم است كه جنگ رواني شاخه اي از آن به شمار مي آيد. در جنگ نرم، به جاي ابزارهاي جنگي متعارف چون توپ و تانك، از ابزارهاي فرهنگي تاثيرگذار بر فكر وانديشه و عواطف و احساسات انساني بهره گرفته مي شود.

با نگاهي به جريان شناسي جنگ نرم مي توان گفت كه اين شيوه جنگي، از ديرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوي انسان ها در جنگ ها به عنوان يك ساز و كار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتي كه مي توان در ميان جنگ هاي نرم در دوران گذشته و عصر معاصر يافت، تفاوت در ابزارها و روشهاي آن است و اصولا بهره گيري از هر نوع ابزاري در جنگ نرم بر اين پايه و محور قرار مي گيرد كه بر انديشه و احساسات مخاطب تاثيرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بي آن كه واكنشي از خود نشان دهد، تسليم دشمن شده و يا در مسير خواسته هاي او گام بردارد.

براساس اين فرضيه مي توان به سراغ آموزه هاي قرآني رفت و تحليل قرآن را از جنگ نرم و مسايل و مباحث مربوط به آن را استخراج كرد. نويسنده در اين مطلب با توجه به چنين پيش فرضي به سراغ آيات قرآني رفته تا نگرش قرآن را در اين موضوع ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

جنگ نرم و حدود و مرزهاي آن

دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهاي فرهنگي و ارتباطاتي پيشرفته و با شايعه و دروغ پراكني و استفاده از برخي بهانه ها، ميان آحادمردم ترديد، بدبيني، و اختلاف ايجاد كند. (رهبر معظم انقلاب)

آموزه هاي قرآني به جنگ نرم در حوزه دشمن شناسي و مقابله با دشمن، توجه داشته است. آيات بسياري به اين مسئله از دو زاويه ديد مختلف نگريسته است. به اين معنا كه اگر دشمن برخي از سازوكارهاي جنگ رواني را در جنگ نرم به كار مي گيرد، جامعه اسلامي نيز در دفاع و مقابله با دشمن مي بايست از همه امكانات بهره گيرد و در جنگ نرم، به حكم مقابله به مثل «فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم و اتقواالله و اعلموا ان الله مع المتقين» عمل نمايد. (بقره، آيه 194)

البته در اين آيه و آيات ديگر بر اين مهم توجه و تاكيد شده است كه مومنان به حكم تقواي الهي، از هرگونه رفتارهاي ضد اخلاقي و عقلاني كه هنجارها و ارزش هاي اساسي بشريت را تضعيف مي كند و يا از ميان برمي دارد بايد پرهيز كنند. بنابراين خطوط قرمزها و محدوديت هايي را براي اين مقابله به مثل در همه حوزه ها از جمله جنگ نرم معين كرده است كه مومنان نمي توانند از آن مرزها گذر كنند و همانند دشمنان خدا و دين، عمل نمايند؛ به عنوان نمونه قتل و غارت بي گناهان و زنان و كودكان در فرهنگ ضدبشري دشمنان اسلام صورت مي گيرد ولي مومنان مجاز نيستند اين گونه رفتار كنند. در جنگ نرم نيز دشمنان به شيوه هاي زشت و ناپاكي رو مي آورند كه حريم هاي انساني و نيز قداست و كرامت بشري را مي شكند و به تهمت و افتراهاي ناموسي و همانند آن رو مي آورند، در حالي كه مومنان براساس آموزه هاي اسلامي و محوريت تقواي عقلاني و عقلايي و شرعي نمي تواند در جنگ نرم از آن ها بهره گيرند.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 آذر 1392برچسب:جوان,نظر,جنگ,نرم, توسط محمدکریمیان

هدف از جنگ نرم

ترديد در شيوه زندگي و نظام سياسي، ايجاد بدبيني نسبت به مسئولان، ايجاد اختلاف و تفرقه براي تسلط بر جامعه و منابع آن از جمله اهداف جنگ نرم مي باشد. در اين روش دشمن به سادگي و آساني بي آن كه حتي هزينه هاي سنگين نظامي و جاني و مالي را تحمل كند، با بهره گيري از احساسات و عواطف جامعه مي كوشد تا مقاصد شوم خود را تحقق بخشد.

قرآن و ضرورت آمادگي دائمي براي جنگ نرم و سخت

حفاظت از منافع مادي و معنوي فرد و اجتماع در آموزه هاي دستوري قرآن مورد توجه بوده و بر آن تاكيد شده است. از آن ميان مي توان به آموزه هاي دستوري قرآن به جنگ هاي رواني و ترساندن دشمن از هرگونه تحركات مخرب و ايجاد تنش در جامعه اشاره كرد. بسياري از آيات قرآن كه به شكل انذار وارد شده است نوعي جنگ رواني را مدنظر دارد.

چنان كه گفته شد در آيه 06 سوره انفال، قرآن به مسئله جنگ رواني اشاره داشته و مي فرمايد: ترهبون به عدوالله و عدوكم؛ تا دشمنان خدا و خودتان را بترسانيد.

جهت مشاهده متن کامل بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 آذر 1392برچسب:هدف,جنگ,نرم,ابزار,سیاست, توسط محمدکریمیان

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

تمامی حقوق مطالب برای ۞پایگاه فرهنگی شیعه۞ محفوظ می باشد